دوستی زنگ زده بود و می خواست بداند برای تشکر از یک دکتر در رابطه با درمانش چکار بکند ، پیشنهاد دادم یک تابلو کوچک حکاکی شده بدهد ... پسندید و گفت که زحمتش را خودم بکشم !!
یک مدیرعاملی داشتیم که در رابطه با مشکلات طرح پیشنهادی می خواست و بعد که در جلسه مطرح می شد و تائید می گرفت می گفت : « جلوی مسئول اقدام خودش را بنویسید ... » برای بار اول شگرد مدیریتی خوبی بود ولی یکی دو ماه بعد راه استفاده از تجربه ها بسته شد ، چون همه در مدرسه ابتدایی داستان چوپان دروغگو را خوانده بودند ...
تا این تابلو درست بشود ، دو روز طول کشید و من دو نوبت از خانه به محل تهیه رفتم ؛ به لطف محدودیت اینترنت و عدم ارسال اینترنتی !! به او گفتم : « نرم افزار ایتا را از بازار نصب کن تا بفرستم ... » گفت : « مگر می شود به بازار رفت ؟ » گفتم : « چرا نمی شود !؟ شما فکر کرده اید اینترنت فقط تلگرام و واتسآپ است ، دولت 10 درصد اینترنت ارتباطی را محدود کرده ، شما 90 درصد اینترنت کاری تان را قطع شده فرض کرده اید ... بیخود نیست که یک بخشدار از لرستان آمده و معاون اول کشورتان شده و ایضا داداش چوپانش در عرض چند سال بانک افتتاح کرده و پولاشو هپلو کرده ... یک اقتصاد دان اگر پایش اینجا برسد ، فرش زیرپایتان را هم بالا می کشد !! » برای اینکه زیاد کم نیاورد گفت : « سایت های داخلی توسط سپاه کنترل می شود ... » گغتم : « من طرح می فرستم و تو روی تابلو حک می کنی. نقشه سایت موشکی نیست که ، سپاه کنترل بکند یا سیا چه فرقی دارد ، مسئله کاریه ، امنیتی نیست که ... »
بالاخره دوزاریش را به زور انداختم و نرم افزار را نصب کرد ، بنده خدا نمی دانست که یک شهروند را از جائی کنترل می کنند که خبر ندارد !! و آزادی اش را از جایی می دهند که خوشش می آید و باز خبر ندارد !!
از خانه ی برادرم یک سبد خرمالو برده بودیم خانه مادربانو تا برایشان تبدیل به میوه خشک بکند ، دیشب رفتیم و البته یک سبد دیگر هم بردیم ...
البته باید بپرسم ببینم چگونه اینها را درسته خشک می کنند ، بقول خودمان قاخ می کنند !؟ شاید مجبور بشوم یک سر بروم ارمنستان ... ارمنی ها تبحر خاصی در میوه و مربا و خشکبار دارند ...