یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

عصرانه

 

سر صبحی تنبلی ام آمد بروم کارخانه سراغ گربه ها ، برای همین نشستم پای کامپیوتر و چشمم به نوشته ها افتاد ، همه را تبدیل به فایل پی دی اف کردم و بردم پرینت بگیرم که از شانس من و بخاطر تعطیلی رسمی و هم اینکه دیوار به دیوار سیزده را ملت تعطیل می کنند به در بسته خوردم ...

 

 

دوباره آمدم خانه و نشستم پای کامپیوتر و این بار روی طرح های روجلدی کتاب ها مشغولم کرد ، درست اشت که سرآخر یک گرافیست می آید و بهترین ایده ام را گرفته و بهترین طرح رادر کمترین زمان انجام می دهد ولی من تا حسم را آرام نکنم آرام نمی نشینم !!

 

اول از همه پنج تا طرح چدا کار کردم و بعد نشستم یک جلد تکی کار کردم با 5تا جلد زیرمجموعه ای !! اینهایی که گفتم یک عالمه از من وقت گرفت !! سر آخر خیلی راضی بودم ، چون تنها کسی بودم که از ارتباط رنگ ها و تصاویر با داستان ها ، حس خوبی داشتم !!

 

حالا گرافیست و طراح هر کاری می خواهد بکند !!

 

===

 

دو ساعتی هم طرف های عصر قدم زدم ، خوب بود ولی زیاد نچسبید !! تماشای آدم هایی که هول هولکی می خواهند از تعطیلات نهایت استفاده را بکنند !! تنها نقطه مثبت اش این بود که کلی آدرس به ملت دادم !!

 

===

 

ناشتای دوستم در کانادا می افتد به بعد از شام من !! یک نیمچه بحث داغ هم توی چت باکس داشتیم و خیلی چسبید !! هنوز آتشی تشریف دارد و گاهی احساساتش غیرتش را می جنباند !! بحث من و او مثل گفتگوی خاکستر با آتش بود !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
khatere hastam شنبه 15 فروردین 1394 ساعت 12:55

طرح ها رو میذاشتید تا ببینیم حس ما به حس شما نزدیک است آیا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد