چند روز پیش یکی از پسرعمه هام زنگ زد و از من خواست برایش ضامن بشوم تا وام بگیرد ، بهرحال بعد از سالها از بازنشسته شدن یکی سراغ مرا گرفته بود ... در زمان اشتغال من یکی از نفراتی بودم که با توجه به محدودیت تعداد ضمانت ، همزمان تا هفت نفر را ضمانت کرده بودم و روی پرونده ام نوشته بودند ممنوع الضمانت تا زمان بازنشستگی !!
بعداز دو ساعتی که پسرعمه ام داشت تعارف می کرد و از اینکه مرا به زحمت می اندازد و ... به او گفتم که متاسفانه بانکی که پرونده او در انجاست ، تقریبا سر کوچه ما حساب می شود و اصلا زحمتی نیست ، الا زیارت کارمندان بانک که متاسفانه من بدجوری نسبت به آنها حساسیت دارم ... در میان مشاغل رتبه اول تنفر را بنگاه و املاکی و رتبه دوم تنفر را بانک ، البته صرفا پیش من ، دارند !!؟
خلاصه اینکه رفتم بانک و کارمند شعبه که بعدا فهمیدم از رئیس هم کاربلدتر است و چند دقیقه یکبار ، رئیس می آمد پیش او و سوالی می کرد و می رفت ... یک کاغذ کوچک برداشت و چیزهایی که باید را روی آن نوشت و داد و گفت که آماده بکنم و ببرم !؟ من هم بیرون آمدم و دیدم که برگ ثنا خواسته است و انواع کپی و صورتحساب بانکی و گواهی کسر از حقوق !! برگشتم داخل بانک و پرسیدم کد شعبه چند است و گفت 432 !! رفتم سراغ کارهایم و البته همه را خودم از طریق گوشی ام گرفتم و ماند گواهی کسر از حقوق و هی ارور می داد و یک روزم هدر رفت و ظهر که به خاننه برمی گشتم دیدم کد شعبه را روی تابلونوشته اند 5904323 !! عدد را واردکردم و بلافاصله گواهی برایم ارسال شد ... حالا فکر کنید من به سرعت اینترنت و معاون اول دولت که ادعا کرده سرعت اینترنتش بالاست و دلش به حال مردم می سوزد که سرعت اینترنت شان پائین است و یک عالمه آدم دیگر ، هر چی دلم خواسته بود بار کرده بودم !؟ دیروز ظهر یک اصلاحیه زدم و همه ی آنها را روانه پرونده اموات کارمند مربوطه کردم !؟
امروز رفتم شعبه و اعلام کردند که برگ احراز هویت برای بانک سینا بگیرم و پر بکنم و تائید بکنند !؟ نمی دانم حق با کی هست ولی وقت یکی گواهی ثنا م یگیرد باندازه کافی گویا هست !؟ اگر نیست اینهمه گواهی و تائید گرفتن برای چیست !؟ یکی پول میلیاردی می گیرد و بدون سفته و ضامن در می رود و یا برنمی گرداند !؟ و یک ملت علاوه بر چندین گواهی و تائید و کپی و ... باید آزمایش DNA هم بدهند !؟ حدود نیم ساعت نشسته بودم و لاس زدن خانم معاون شعبه با کارمند جوان بانک را ملاحظه می کردم و بدبخت معاونی که شیفته کارمندش شده بود و یک سوالی کرده بود و کارمند می گفت بعدا می گویم و خانم معاون می گفت آخه من تا بعدا نمی توانم صبر بکنم !؟ اصلا اوضاعی بود ... خلاصه آقای کارمند مرا صدا زدو گفت برگه را بدهید تا حداقل کار شما را راه بیاندازم و معلوم بود از دست خانم معاون کلافه شده بود !! ده دقیقه ای طول کشید و بالاخره چند تا مهر زد و تمام کرد و سر آخر پرسید : " تا حالا چک برگشتی داشتید !؟" گفتم :" توی آنهمه سرچی که کردی ننوشته بود که من اصلادسته چک ندارم !؟ " دید که کلافه شده ام و کش نداد ؛ خانم معاون هم یواش رفت پشت میزش نشست ...
برگشتم و مدارک را تحویل کارمند اینوری دادم ... گفت : " بازنشسته ی کجا هستید ؟ " گفتم : " ماشین سازی !" گفت : " یک آشنا دارم ، می پرسم ببینم شما را می شناسد !؟ " و کمی بعد گفت : من داماد آقای فلانی هستم که آنجا کار می کرد گفتم: " بله می شناسمش ، حوالی 85 بازنشسته شدند" گفت : " بیمه آنها تامین اجتماعی هست ، ولی چرا مال شما آینده ساز است !؟" گفتم : " من فرصت این را داشتم که خودم را توی هچل بیاندازم !! " مطمئنا نفهمید چی گفتم !؟ در ادامه گفتم : " البته برادرخانم شما ، حالا همسر دخترخاله همسر من می باشد !! " با تعجب گفت : " پس فامیل هم بودیم ... " ( با خودم گفتم بعد از سه روز که تمام کارهایم با حوصله ی اداری پیش رفت !؟ فرقم با غریبه زیاد هم نبود !! ) ... کارم تمام شده بود و در حال خروج از بانک بودم که گفت : " به پسر عمه تان بگوئید ، اگر جور نشده ، ضامن دوم را ول کند ، ضمانت شما کفایت می کند !؟ " زنگ زدم و گفتم و بنده خدا هم کلی خوشحال شد
خیلی سال پیش یک آمد دنبالم که برایش ضامن بشوم ... گفتم از کارخانه به من گواهی نمی دهند برو به بانک بگو ببیند راه دیگری ندارد !؟ یک هفته بعددوباره او را دیدم و جریان را پرسیدم و گفت که کارم در همان مرحله مانده است ، باتفاق هم رفتیم بانک و دیدم نام کارمند خیلی آشناست !؟ گفتم : " با فلانی چه نسبتی دارید ؟ " گفت :"پدرم هستند !؟ " و بعد که آشنایی دادم زنگ زد به پدرش و با او حرف زد و خبر داد که من آنجا هستم ... و بعد پرسید که کارم چیست و گفتم که این بنده خدا کارش اینجا گیر است و مرا بعنوان ضامن خواسته ولی بدلیل اینکه من کثیر الضمانتم از کارخانه برگ نمی دهند ... گفت :" فیش حقوقی تان را همراه دارید ؟ " فیش را دادم و یک کپی گرفت و داد پشت اش را امضا زدم و به آن فرد گفت : " فردا بیا و بقیه کارهایت را انجام بده ... "
وقتی ما رفتیم ماشین سازی ، دوران اوجش نبود ولی اینقدرها هم ذلیل نشده بود که هر ننه مرده ای برایش تصمیم بگیرد !؟ سایز ماشین سازی برای ایران ، اندازه جنرال موتورز بود برای آمریکا !؟ ( شاید یکی فکر کند زیاده اغراق کردم ولی کمی برود توی نخ اش می بیند که کم گفته ام و زیاد نگفته ام !؟ ) یک مثلی بین کارگرهای بیسواد ریخته گری معروف بود که می گفتند : " به نام ماشین سازی ، توی تبریز ، به آدم دختر می دهند !؟ "
با درود
شهرستان خوبی اش این است که بالاخره یک جور آدم فلان در می آیند
پم که سه بار ضامن شدم یک بارش که برایم مصیب شد
دو تای بعد اختلاف پیدا کردیم ولی حل شد
تنها کسی که ضامن اش شدم دخترم بود که بدون درد سر شد
سلام

خدا در کاتالوگ انسان می گوید که انسان وقتی به مشکل بخورد اظهار عجز و ناتوانی و التماس می کند ولی وقتی خرش از پل گذشت ، خدا را بندگی نمی کند و طغیان می کند ... تمام این نشانه دروام گرفتن و ضمانت و ... مشهود است