یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

بستگی دارد ...

چند روزی می شود که بحث شیرین انتخابات سر سفره ی کارگاه ما هم آمده است ، طبق معمول یک عده از این طرف شیپور می دمند و یک عده از آن طرف !! بعضی ها هم شیپور دست شان گرفته اند و نمی دانند هر فوتی از شیپور صدا بیرون نمی دهد !! بقول حافظ شیرازی " هر ممدی ممد بوقی نمی شود !! "

امروز یوم الجلسات بود و هر نیم ساعت یکبار باید جلسه تشریف می بردم ... برای همین کمی دیر سر وقت مباحث صبحانه رسیدم ، دیده اید چقدر زود ، بخاطر یک اظهار نظر جزیی ، یکی می شود راستی و یکی می شود چپی !! کمی هم که کری می خوانند هر دو می شوند متعصب جناح خودش !! تازه دو روز بعد خود فرد هم با اینکه در دادن نظرش قصد خاصی نداشت باور می کند که نماینده فلان طیف است و ... !!
بحث عدم صلاحیت پیش آمده بود ، از من می پرسد : " بنظر تو خوب است که فلانی رد صلاحیت شده است !؟ " می گویم : " برای ریاست جمهوری از غربال های نمره بالا استفاده می کنند و بندرت کسی بالا می ماند ، مگر چه فرقی می کند رد صلاحیت از یک پست ، رد صلاحیت از زندگی نیست !! " می گوید : " ولی فلانی از نظر سابقه از همه ارشدتر است !؟ " می گویم : " آدم تا پای الک نرود خیلی چیزها مشخص نمی شود ، ماکارونی از نظر عرض 1میلیمتر است ولی از نظر طول 30 سانتیمتر !! بستگی دارد از کدام طرف روی الک بیافتد !!! "

===

دیشب چراغ یکی روی نت روشن بود ... هوس کردم سلامی بکنم ، ولی اقدامی نکردم ... در همین لحظه او سلام داد !! چهار تا جمله ی گنده تحویل دادم و ...
خطاب آمد که: " فیلسوف شده ای !! "
جواب دادم : " بودم ولی دستم را رو نکرده بودم !! "
خطاب آمد : " هنوز با فلانی ارتباط داری !؟ ( لابد مهم بود که باید پرسیده می شد ! ) هرچند من خیلی وقت است که از او خبر ندارم !! ( من ساده ام و زود باور می کنم !! ) "
جواب دادم : " دو سالی می شود که قطع کرده ام ، کلاس اش خیلی بالا بود ...!! هر چند سر سال پیام تبریک عید زده بود ( البته از نوع ارسال برای همه ، صرفا جهت رد مظلمه !! )
خطاب آمد : " مگر دوست معمولی نبودید !؟ قطع ارتباط دیگر چه صیغه ای است !!؟ "
جواب دادم : " معمولی معمولی که نه ... ( کمی فکر می کنم و می بینم دلایل زیادی برای معمولی نبودن وجود داشت !! ) "

شب موقع خواب بالشم را قاضی کرده و از رابطه اش با لحافم می پرسم !!

===
در این زمان رفیقی که خالی از خلل است
صــــراحی می ناب و سفینه ی غزل است

===

دیروز با یکی حرف می زدم ...
برگشته و به من می گوید : " یادت است فلان وقت به من می گفتی « قورباغه ات را قورت بده ! » ، حالا وقت اش شده که خودت قورباغه ات را قورت بدهی !! "
می گویم : " مورد تو فرق داشت ، تو یک قورباغه داشتی برای همین می گفتم آن را قورت بده تا خلاص شوی !! پشت سر این قورباغه ی من 65 تا قورباغه ی دیگر هم به صف ایستاده اند ، با این حساب من باید رژیم غذایی ام را عوض بکنم !!!! "

نظرات 4 + ارسال نظر
تک برگ دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 12:26


البته خنده من در ظاهر به این شدت نیست

یعنی بیشتر از این است !؟

کاوه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 20:05 http://harper.blogsky.com

می جویمت ...
چنان که لب تشنه آب را ،
محو توام ...چنانکه ستاره به چشم صبح

سمیه دوشنبه 6 خرداد 1392 ساعت 21:16 http://www.myparadise.blogfa.com/

65 تا رو خوب اومدین

khatere hastam چهارشنبه 3 اردیبهشت 1393 ساعت 17:58

این 65 فک کنم عدد محبوبتون هستش چند جا از این عدد استفاده کردید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد