یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

زندگی ...

 

و زندگی همچنان جریان دارد ...

 

امروز با پسرعمویم حرف می زدم ، در حمله هواپیماها به بستان آباد ، شیشه ها و در و پنجره ی خانه اش شکسته است ! و البته بچه هایش هم شدیدا ترسیده اند ... می گویم : " چه خبر ؟ " می گوید : " وضعیت مان از همسایه بهتر است ! آنها پدر هم از دست داده اند !؟ " 

دیشب و امروز چند نوبت سر و صدای مهیب آمد ... و مهیب ترین هم حوالی ساعت 9 صبح بود ... یکی از مدیران برج را دیدم و حالش را پرسیدم و گفتم : " زیاد که نترسیده ای ؟ " گفت : " با ما کاری ندارند ، آنجا را می زنند !؟ " گفتم : " آنجا از اینجا ، آنجاست ... فردا اینجا از آنجا ، آنجاست ! " 

با نوراخانیم در خانه تنهاییم و داریم پانتومیم بازی می کنیم ، یک سری وسایل بازی پانتومیم دارد که سال قبل برای تولدش آورده بودند ، هم باید نوشته ی روی کارت را برایش بخوانم و هم او آن را برایم اجرا بکند تا حدس بزنم !؟ فیلم بازی کردن گاهی اوقات خیلی سخت می شود... دیشب برای خواهربان ( بالدیزخانیم ) تولد برگزار کردیم و امروز تولد مادربانو ( قینانا ) می باشد ... بانو رفته است با خواهرش در بازار کمی بگردد و قیویر زیویر بخرد ( خرت و پرت ! ) ... 

دیروز سر راهم برای خرید خانه مادر از بازارچه قدیمی شتربان ( دوه چی بازارچاسی ) رد می شدم یکی از همسایه های زمان کودکی را دیدم که آنجا مغازه دارند و واقعا خرت و پرت می فروشند ، البته به لطف همین خرت و پرت فروشی اوضاع خوبی دارند ... کمی نشستم برای خوش و بش و کمی خاطره گفتیم و شد یک ساعت ! ... گفت : " اینهمه زحمت کشیده و خانه و وسایل و ماشین خریده ایم و هر کدام خدامیلیون قیمت شان هست ولی هر وقت می نشینیم از همان کفش های کهنه ای حرف می زنیم که از همدیگر امانت می گرفتیم تا برویم و با فلان تیم بازی بکنیم ! " گفتم : " شاید آن لحظات را برای خودمان زندگی کرده ایم ولی حالا این خرت و پرت ها را می خریم تا چشم دیگران را پر بکنیم ! " و از کار و بارش پرسیدم ... گفت : " خرت و پرت فروشی که کسادی ندارد ، آدم وقتی می ترسد دنبال خریدهای بزرگ نمی رود ولی برای مشغول کردن خودش دنبال خرت و پرت می گردد ! "

فضای مجازی هم چیز زیادی ندارد ... همان دو روز قطع شدنش باندازه کافی آن را از چشمم انداخته است !! فقط نمی دانم چرا دوباره و با عجله وصل کردند !! یعنی این هم به پیشنهاد و اصرار خائینین داخلی بوده است ... فصای اخبار وطنی هم که فیلم نشان دادن است و وسعت خرابی ها و انواعی از موشک ها ... امروز آمریکا هم خودی نشان داد تا بگوید من هم هستم ! از امروز کار کمی کش خواهد آمد ! آمریکا در کشورهای همسایه منافع دارد و آنها باید از حالا بفکر خودشان باشند !؟ البته فکر نمی کنم آمریکا از آنها برای عملیت نظامی علیه ایران  اجازه گرفته باشد !؟ حالا بستگی دارد موضعگیری آنها چگونه باشد !؟ فعلا حکومت ایران در موضع کاظم هست و دارد به همه جا رونوشت می زند که بیایید و ببینید چه اتفاقی افتاده است !؟ انگار آنها نمی دانند !!؟ نماینده ایران در مجمعی داد می زند که همگی برای این اقدامات قبلا توافق کرده اند !؟ باید بعد از چهل و چند سال فهمیده باشند که تنها هستند و دور و بری ها فقط برای ابراز احساسات خشک و خالی سر و صدا می کنند ، ده روز گذشته فرصت خوبی برای ابراز عقیده و کمی تحرک مفید برای نشان دادن موضع بود !؟ نمی شود فردا را حدس زد ... شاید کره شمالی یک کاری بکند !؟ حکومت ایران در تمام مذاکره ها دست خالی خواهد بود و فقط برای اصلاح طلب ها و فرزندان خارج نشین آنها ، وقت خواهد خرید !؟ 

در داستان فتح اندلس ( اسپانیای فعلی ) طارق سپاهیانش را از دریا عبور داد و به خاک اروپا پا گذاشت ، دشمن در مقابل بود و امید دو تکه شده بود ، جنگ و در موقع لزوم پناه بردن به کشتی ها برای عقب نشینی ! طارق دستور داد تا کشتی ها را بسوزانند و گفت : " تنها امید ما برای پیروزی است ! " و تمام اسپانیا را گرفت ... 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام دوشنبه 2 تیر 1404 ساعت 08:34

با درود
جالب بود مسئله اینجا و اونجا
بالاخره یک توجیه ی دل خوش کنک است
دل وابستگی به دنیا و زرق و برقش در وجود همه هست این هم یک تلنگر است که آدم را یاد آیات خدا می افتد و آن روزی که پدر و اولاد زن و شوهر از هم فراری اند
می اندازد

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد