از دیروز عصر ، نوبت حملات شبانه ، اینترنت برای ما ، اونترنت شد و فیلترکش ها از کار افتادند و ما ماندیم و اینهمه وقت اضافی که پاس نمی شد !
حوالی ساعت ۲۰ دوباره پدافند راه افتاد و البته ما در مرکزی ترین مرکز شهر بودیم؛ خانه برادر برای دیدن برادرزاده (!) و صدای پدافند توی حیاط بود ... و پدافند و گهکاهی صدای انفجار تا ده شب ادامه داشت و بعد هم که به خانه مادرم آمدیم تا تنها نباشد و همچنان صدا ادامه داشت ؛ اگر آپارتمان خودمان بودیم بصورت تمام تصویر آتشبازی را می دیدیم !
وسط بمباران و پدافند ، دو گربه روی شیروانی روبرو ، حرفشان شده بود و هیچکدام پا عقب نمی گذاشتند و قشقرقی راه انداخته بودند که پدافند را از رو برده بود !؟ در منطقه ما که همه اش برج و آپارتمان هست از سر و صدای سگ و گربه خبری نیست و نهایتا در جوب خیابانها به توافق می رسند !؟ البته آپارامان قبلی دقیقا در حاشیه جنوبی بود و از ساعت دو شب به بعد اجتماع پنجاه تایی از سگ ها می آمدند به شهرگردی و کوچه ها را متر می کردند !؟
اینترنت و فجازی نبود و فقط در شبکه های تی وی ، اخبار مربوط به موشک و جنگ بود و زیرنویس های تکراری !؟ حوالی ساعت ۲ بامداد ، دلم برای ساکنان تل ابیب سوخت ، مطمئنا همه ی آنها دست و دلشان همراه دولت کثیف شان نیود و در ترس ناعادلانه ، سهم بیشتری نصیب شان شده بود!؟ مخصوصا که در حمله شبانه دیشب ، خبری از پدافند نیود و موشکها سهمگین تر و با تکرار بیشتر به زمین می رسیدند و نمی دانم از سر جنگی موشکها بود یا از زاویه فیلمبرداری (!؟) که شدت انفجارها بسیار بالا بود ...
ساعت ۲ بود که خوابیدم و کمی مانده به ساعت ۴ با صدای بلند اتفجار بیدار شدم و باز کمی صدای جنگنده و پدافند و زود تمام شد و دوباره حوالی ساعت ۸ صبح ... در اینجا بدلیل اینکه همه واحدها پمپ برای آب دارند ، صدای پمپها به نوبت می آید و برای همین صدای پدافند را پوشش می دهد ، مخصوصا که پنجره ها دوجداره هستند و ...
در جنگ ایران و عراق ، استرس بیشتری داشتیم !؟ و از همه بدتر صدای آژیر بود که پدر اعصاب را درمی آورد و همه وارد فاز ترس می شدند ، حالا فقط صدای انفجار می آید و نیازی به ترس اضافی نیست !؟ البته برخی ها توی ذهن خودشان تا ته داستان را سناریو می نویسند و در ترسی خودساخته سرگردانند !!
این روزها رفتن به روستا هم مثل چهل سال پیش نیست ، زندگی شهری از آدمها ، انسانهای متوقع و پررو و لوس ساخته است که از بس ماهواره دیده اند ، اروپایی شده اند و توی روستای پدری شان ، جا نمی شوند !؟ در روستا هم محل زیادی برایشان نمی گذارند و خود روستایی ها برای خودشان یک روزنامه دیواری هستند ( تتوئیسم ) و از همه چیز سر درمی آورند و گوششان مشتاق حرفهای شهری ها نیست !؟ حالا هر روستایی برای خودش صد تا گروه تلرامی و ... دارند و همه کارشناس هستند !؟
شهرک نشینها از تلآویو خارج بشن که آسیب نبینن. اتفاقا خیلی هم موافق حمله به ایران هستن ولی میخوان بزنن ولی نخورن. برگردن جایی که ازش اومدن تا چیزیشون نشه. اینا همونایی هستن ک رژیم صهیونیستی غزه رو میزد میرفتن تماشا کیف میکردند. دل با ارزش تر اونیه که برای صهیونیست بسوزه.
سلام
من با نفرت مشکل ندارم ، دوست نداشتن ناآگاهانه منجر به نفرت می شود و قسمت بزرگی از زندگی تحت ناخودآگاه طی می شود ... برای همه نمی شود نسخه یکسان پیچید ؟! ناترازی در صفات انسانی بمراتب بالاتر از سایر جهات زندگی ست !
ما با نفرت از یهودیت بزرگ می شویم و آنها با تفرت از مسلمان ها ...
وقتی سر تعظیم به حکمت و خواست خدا خم کردیم باید مواظب رافت انسانی مان باشیم ... مقابله به مثل با کافر برای مومن ضرر دارد ! مظلوم واقع شدن بهتر از ظالم شدن است ...
با درود
اینجا که دو شبه خبری نبود
شایعه است که گذاشته برای آخر هفته
به قول یک خویشاوند
ما یک مردن به خدا بدهکاریم
شما صدای هواپیما را هم می شنوید
ظاهرا از اونجا تا تبریز باید حداقل دو بار سوختگیری کنند
ضد هوای که می زند دو تا صدا دارد خیلی صدای خروج گلوله
دومی که صدایش بم هست صدای انفجار گلوله در هوا است
البته ما دور کشور را می توانیم دیوار بزنیم که هیچ وسیله ی دشمن نتواند نفوذ کند
اون هم با خواندن چهار قل و آیه الکرسی
سلام

من گوش های خیلی خوبی دارم که آن را مدیون حرف گوش نکردنم می دانم ! گاهی صدای جنگنده می آید ... ولی صبح حوالی ۴ یک شیی پرنده را دیدم ، در حد پهباد شاید !؟
دیشب شب شلوغی بود ، بعد از جنگ نوبت تنبیه همسایه های بیشرف خواهد رسید
قدیم کسانی بودند که نفس پاکی داشتند و یک صلواتشان از بیمه ایران کارآتر بود ، حالا کسب حلال اشکال دارد چه برسد به ...
قدیما نفسشان پاک ویک صلواتشان از بیمه ایران کاراتر بود .زیبا بود افرین