یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

خواب آرام

 

من شما را نمی دانم ، این چند شب ، خواب راحتی داشتم ... دیشب عصر مادرم تماس گرفت ؛ حوالی ساعت 8 بود و من توی خیابان بودم و در راه خانه ! و گفت : " شب نمی آیید ؟ " پاسخ دادم برسم خانه ببینم اوضاع چگونه است و بعد به بانو زنگ زدمو خلاصه اینکه قرار شد برویم شب را پیش مادرم باشیم ... نه اینکه بترسد ! وقتی ما هستیم کمتر تی وی می بیند و کمتر ناراحت می شود !؟

 

سن که بالاتر می رود ، احساسات بر انسان غلبه پیدا می کنند ، گل دقیقه نود باعث سکته می شود ؟ فکری خودساخته آدمی را بهم می ریزد ؟ اصلا مغز آدم متخصص می شود تا پازل نیمه تمام دیگران را تا انتها بچیند ؟ و ...

رفتیم آنجا و وقتی ما رسیدیم و هنوز توی پارکینگ بودیم ، صدای پدافند بلند بود ... اگر در خانه بودیم ، براحتی 70 درصد آسمان شهر در دیدرس مان بود ولی در وسط شهر ، تنها صدا می آید و معلوم نیست از کدام سمت و سو !؟ در خانه خودمان هم که هستیم ، صدا خیلی کم می آید و بیشتر تصویر داریم تاصدا !؟ دراین چند شب ، بدلیل تعطیلی ها ، اغلب در خانه مادرم بودیم ... نوراخانیم ، توی راه خوابید ! توی ولایات ما معروف است که " خانه ای که کودک دارد ، غیبت ندارد ! " نوراخانیم که باشد ، سر و صدا هست ... بازی با من هست ... شبکه 11 دایر است ... دعوا و نقاشی و شیرینکاری هست ... و ... توی مسیر به سفارش مادرم تخم مرغ و گوجه فرنگی باید می گرفتیم ، کمی زیاد گرفتم تا بهانه املت جور شود !!؟ همه چیز بیکباره ، ده بیست درصد گرانتر شده است ... و بازار شایعات هم که داغ تر شده است ... تخم مرغ می خریدم و یکی گفت : " توی فروشگاه کوروش مردم پای صندوق صف کشیده اند از کجا تا کجا !؟ " توی ماشین که نشستم ، وقتی از جلوی فروشگاه کوروش رد می شدیم به خانم گفتم : " داخل فروشگاه کسی نیست ، ولی آنجا یکی می گفت پای صندوق صف از کجا تا کجاست !؟ " برای شام بساط املت برقرار شد و البته خیلی هم عجیب شده بود ، گوجه فرنگی ها گلوله خون بودند ! فروشنده به من گفت که اینها یک چیز دیگر هستند ! ظهر برای خانه خریده بودم و عصر برای خانه مادرم ... تلویزیون هم کلا در اختیار اخبار روز بود و در هر شبکه ای ، یک مجری با چند کارشناس !؟ چند دقیقه یکبار کانال را عوض می کردم تا ، عادلانه ، به همه وقت برسد ! صدای پدافند همچنان بلند بود ... در جنگ قبلی ، هر از گاهی چیزی در آسمان می دیدیم ولی در این چند روز خبر ، بیشتر شنیده ایم تا اینکه چیزی ببینیم ... روز اول هم از دور دود سیاهی که بلند شده بود را دیده بودم !

شبکه سه در حال پخش فوتبال باشگاههای جهان بود و شبکه ورزش والیبال داشت ... والیبال شیرین تر بود ! آلمان ، فرانسه بزرگ را شکست داد ... در والیبال ، آنقدر که ذهنمان برای فوتبال و تیم ها و کشورها و باشگاهها شرطی شده است ، پیش شرط و پیش فرض کمتر است ! و آدم از همه ی دقایق و حرکت ها و ... لذت می برد !

ساعت 12 شده بود و هر از گاهی صدای پدافند می آمد ... پیگیری خبرها در فجازی هم بی خاصیت شده است !؟ عین بساط دستفروش های از نوع مال دزدی شده است !؟ خبر فیک خیلی زود لو می رود ... دست هوش مصنوعی هم خوانده شده است و برخی خبرها می روند در پوشه مصنوعات هوش مصنوعی قرار می گیرند ...

فاز سوم حملات موشکی هم که آغاز شده بود و شبکه های مختلفی آن را پوشش می دادند ... این بار کمی سهمگین تر ... مطلبی خواندم که زیبا بود و نمی دانم به جا بود یا نابجا ! دلهای همه با یک ساز نمی تپد !؟ یک عرب زبان که معلوم است ساکن سرزمین های اشغالی بود ؛ حالا دور یا نزدیک !؟ یک تصویر گرفته بود از موشک هایی که زا بالای سرش رد می شدند و احساساتی شده بود و شکر می کرد و در ادامه درج کرده بود " اللهم اشغل الظالمین بالظالمین " ( خدایا ظالم ها را با هم مشغول گردان ! ) یعنی اگر کاری برای خدا نباشد !!؟ و حتی این قدر که برای منافع خود آدم نباشد !!؟ باید تحمل این گونه حرفها را به جان خرید ، انسان اساسا در ناشکری به جدش آدم رفته است !؟

خوابیدم تا خود صبح ... همانقدر آرام ! و صبح در شبکه های مختلف ، جریانات شب گذشته را بررسی می کردم ... خبرهای من از گوشه و کنار جهان می رسد ، آنها که خبرگزاری های آزادتری دارند و آنها که به رسانه های خودشان عادت کرده اند !؟ دیشب شب سختی برای حیفا و تل ابیب بود !

 

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام سه‌شنبه 27 خرداد 1404 ساعت 22:31

با درود
بازار شایعه از خود موشک آزار دهنده تر است
یکباره شایعه می شه فلان منطقه را تخلیه کنید می خواهیم بزنیم
ملت هم یک کلاغ چهل کلاغ
نون به اندازه ی یک هفته تهیه کردم که مسافر ها با خود ببرند
ولی نصف بیشترش را نبردند
حالا اونجا نه کارت خوان کار می کند و نه پول نقد آنچنانی دارن
من هم که مانده ام مواظب خرت و پرت ها هستم
شبکه ها دست به دست هم فقط اخبار و زیر نویس دارند
یک سریال بود که خانواده مشتریش بود دیگه تا امشب پخش نشد
الان هم که پخش می شه تکراری است

سلام
خاصیت وسواس و وسوسه همیشه قوی و کمرشکن است ... در این جنگ اسراییل هفتاد درصد به همین شایعات و استرس بیخود دلبسته است !؟ مردم هم که متخصص انتقال استرس هستند !
مسافرت های اینجنینی هم ناراحتی های خودش را دارد ...
تلویزیون هم که اتاق جنگ است و کارشناسان مختلف و زیرنویس و ...
دعا کنید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد