یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

عید خونین !

 

دیروز عید غدیرخم بود و ما طبق سالهای گذشته ، قرار بود در خانه برادر بزرگم نشستی داشته باشیم که بعد از اتفاقات و حملات و شهادت ها ، برادرم مراسم را لغو و طی پیامکی به مردم و فامیل خبر داد که فردا در خانه نخواهیم بود ! ( البته من طبق معمول مخالف بودم و ترس را نشانه ضعف ایمان می دانستم ! ) 

  

خلاصه اینکه پریشب به خانه مادرم رفتیم و شب درآنجا بودیم و صبح دیروز هم دوباره صبحانه را باتفاق مادر خوردیم و کمی پای تی وی نشستیم ... همه ی شبکه ها شده بودن اتاق جنگ و مجری ها شده بودند کارشناس و افرادی هم به نوبت برای حرف زدن می آمدند ! ولی خبری از لوتی دوزاری که موقع راه رفتن کنترل دست ها یش را ندارد نبود !؟ نه وزیری و نه وکیلی و نه رئیس جمهوری !؟ راستی آنها کجا هستند !؟

و کمی بعد بلند شدیم تا در شهر دوری بزنیم و مادر و نورا را از اخبار دور بکنیم !؟ و دوری زدیم و دنبال جایی بودیم برای ناهار عید (!) و بالاخره از رستوران تک درخت سر در آوردیم !؟ ناهار را خوردیم و خیلی هم بجا بود و چسبید و موقع بیرون آمدن به خانم گفتم : " عجب آدمهای حرف نشنویی هستیم !؟ می گویند از نزدیک شدن به مراکز نظامی دوری کنید و مادقیقا کنار مقر فرماندهی ارتش (!) آمده ایم به رستوران !!؟ " و دوباره دور زدیم و به خانه برگشتیم ... آنقدر خبرهای ضد و نقیض در تلویزیون و فجازی ریخته بود که هوش مصنوعی را هم گیج می کرد و بهترین دلخوشی ، نگاه کردن به مسابقات والیبال بود و بازی های زیبا ... لهستان باترکیه را دیدم ، ترکیه خیلی خوب بازی می کرد ولی نتیجه را 3-0 واگذار کرد !؟ تیم ملی ایران هم که سه بازی اش را باخته است ولی در آن تصویری که احترام نظامی به سرود ملی گذاشته بودند ، انگار المپیک مردانگی را فتح کرده بودند !!

 

 

و عصر به خانه برگشتیم ، خسته و کوفته ! البته بعد از ظهر یک چت طولانی با دوستی در کانادا داشتم که از اوضاع می پرسید و بحث طولانی شد و البته جالب هم بود ... خارجکی ها ( عموما !) ازاسرائیل و یهود متنفر هستند ولی چون قفلی که به گرنشان هست ، مُهر اسرائیلی و یهودی دارد ... ناچارا مجبور به تحمل هستند ولی در ایران هر قدر هم آدمها رفتار بنی اسرائیلی داشته باشند (!) چون قفلی که به گردنشان هست مُهر شیعی دارد ، هر وقت دوست داشتند با صدای بلند فحش می دهند ... این گزینه برای اهل سنت هم قفل است !؟ و دشمن اسرائیل نه همه مسلمان ها که فقط دویست میلیون شیعه محسوب می شود و بقیه دو میلیارد و اندی ، فرقی با اسکیموها و وایکینگ ها ندارند !؟

دیروز هم اطراف تبریز را باندازه کافی بمباران کردند و آزاداندیشان متمایل به تجزیه طلبی تازه دوزاریشان افتاده بود که نه از خاله مادر می شود و نه از عمو پدر !؟ 31 شهید در یک روز !؟ یک احمقی هم می گفت : " که اسرائیل مناطق مسکونی را نمی زند !؟" گفتم : " وقتی پدری در بیرون و سر کار کشته می شود برای اهل خانه چه فرقی می کند !؟ " 

عصر در خانه بودیم که زنگ زدند و ما را برای شام و به صرف جگر ، دعوت کردند ! من نصف وزن صد کیلویی ام را مدیون " بلد نبودن به نه گفتن ! "به دعوت دوستان و فامیل هستم و رفتیم سر وقت جگرخوری ... بعد می گویند انقلاب برای ما چه کرده است ، انقلاب برای مستضعف ها بود و حالا روستایی ها همگی ویلا دارند و شاسی بلند سوار می شوند و جگری که گاه دور انداخته می شد شده است غذای لاکچری (!؟) باور کنید که حساب شام ما بیشتر از حساب ناهار ما شده بود ( ناهار چلو برگ و کوبیده مخصوص خورده بودیم در یک رستوران لاکچری !) یعنی چی که باید عکس بگذارم !؟

 

 

بعد از شام باتفاق به خانه ماآمدیم  و مراسم چایی تا ساعت 1 طول کشید و موقع خواب به این فکر می کردم که اگر بمبی به مجتمع ما می خورد شاید بیدار نمی شدم و در خواب به ملکوت اعلی پرواز می کردم !؟ 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سلام یکشنبه 25 خرداد 1404 ساعت 13:58

با درود
دیشب با قطار وارد تهران شدیم
بلیط قطار تهران کمیاب شده بود
چون پرواز ها هم خوابیده
بالاخره با کلی اینور و اونور زدن بلیط قطار کرمانشاه را گرفتیم ولی در تهران پیاده شدیم
وقتی رسیدیم اسنپ خواستیم بگیریم که نبود ناچار با ۳۵۰ هزار تومن یک سواری دربست گرفتیم
بالاخره وقتی شرایط بحرانی بشود
ذات آدم‌ها خود را نشان می دهند
بین راه آهن تا خونه ضد هوایی ها کار می کردند
از پهپاد های که خود فروخته ها دارند استفاده می کنند برای زدن مردم خود هراسی نیست ولی تجربه گلوله های توپ ۲۳ میلی متری منفجر نشده را دارم
که روی زمین منفجر می شود
البته به نظر من این دعوا چند روز بیشتر طول نمی کشد
ولی این چند روز باعث می شه کلی جنس گران بشه و فشار به ملت بیشتر بیاید البته بعد پایان دعوا هم طبق معمول مردم باید هزینه تخریب را به گرده بگیرند

سلام
فرصت طلب های سیاست و بازار ، در کمین فرصت ها هستند ، هر چیزی را گران می کنند و انشالله در جای مناسبی که نتوانند دردشان را برای کسی بازگو بکنند ، تقاص بدهند !؟
مزد عملیات ایران ، خنده هایی بود که بر گوشه لب بچه های غزه نشست !

همطاف یلنیز چهارشنبه 28 خرداد 1404 ساعت 08:08 https://fazeinali.blog.ir/

سلام
"مزد عملیات ایران ، خنده هایی بود که بر گوشه لب بچه های غزه نشست !"
احسنت

سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد