یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

ریاضیات در خانه

 

امروز در خانه با نوراخانیم ریاضیات کار می کردیم ... سر صبحانه آمده بود و داشت از ما امتحان می گرفت ؛ می گفت : " من پنج تا سیب داشتم ، یکی را خودم خوردم ، یکی را دادم به عمه ام و یکی را دادم به مادر ، حالا چند تا مانده !؟ " و از این طرح سوال ها ...

 

 

جالبه که مادرش باید جواب درست بدهد و آفرین بگیرد و من باید جواب غلط بدهم تا بازی همچنان ادامه داشته باشد !؟ بعد به من گفت که : " یاد گرفتی ؟ می توانی تو هم بپرسی ؟ " 

گفتم : " من پنج تا پرتقال داشتم ، یکی اش را خوردم و یکی  را دادم به دوستم احمد ، سه تا را گذاشتم توی یخچال ! اگر گفتی کدام یخچال !؟ " یک نگاه مایوسانه و فیلسوفانه ای به مادرش کرد که این بابای من اصلا در کدام کهکشان سیر می کند !؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام دوشنبه 12 خرداد 1404 ساعت 09:54

سلام
خوب حال می کنید با نورا خانم و سئوال های امتحانی اش

از این روزا دیگه نمیاد

سلام
برعکس نسل ما که دانسته هایمان را مخفی می کردیم ، اینها ندانسته ها را به زور به خوردمان می دهند !!؟
حق داشتند که می گفتند : « نوه انتقام پدر و مادربزرگ را می گیرد ! »

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد