امروز توی اتوبوس نشسته بودم و یکنفر کنار دستم نشسته بود و داشت به دوستش یک عکس از انیستا نشان می داد که یکنفر داشت یک درخت چنار بزرگ را قطع می کرد و نوشته بود ، قطع چنار دویست ساله به دست منابع طبیعی لرستان !
و دوستش هم ندیده و نرسیده شروع کرد به فحاشی !؟ و من گفتم : " شما از کجا صحت خبر را گرفتید که فحش را شروع کردید ؟ حداقل بگو اگر خبر راست باشد ... "
مردی کمی آن طرف تر ایستاده بود به جمع فحش دهنده اضافه شد و گفت : " معلوم است که درست است ، اینها نمی فهمند و مدیریت بلد نیستند و کشور را خراب کرده اند و ... !؟ " معلوم بود که آتشش خیلی تند و تیز بود و تا عصر سکته را می زد !؟ گفتم : " خسته نباشید و ادامه بدهید ... راه دوری نمی رود ! "
و کمی بعد به آنکه عکس نشان داده بود و حالا از کرده اش پشیمان بود گفتم : " جای شکر دارد ، چون خیلی پیشرفت کرده ایم !! اگر قبل از انقلاب و داستان قصاص ، اینترنت بود ، انیستاگرام چه غوغایی می شد از قمه کش ها و دعواها و آدم کشی ها ... درخت که جای خود دارد !! " همان مرد دوباره وسط حرف ما پرید و گفت : " کدام پیشرفت ؛ ما صد سال هم عقب رفته ایم !؟ " متاسفانه کوپن اش تمام شده بود و ... گفتم : " من حرف خودمان را می زدم ، آمار شما نمی دانم !؟ "
و رو کردم به همان جوان و گفتم : " سال 71 ، پانزده سال بعد از انقلاب ، من برای بازرسی رفته بودم پارس آباد مغان ، راننده تعریف می کرد که اینجا هفت قبیله عشایری هستند و یکی شان خیلی لایفقهون تشریف دارند و پیش بقیه انگشت نما هستند !! " روزی که آنجا بودم یک دعوایی شده بود و یکی از آن لایفقهون ها ، با کلنگ زده بود به پشت طرف مقابل و فرد درجا کشته شده بود و ضارب با دیدن مرگ طرف مقابلش گفته بود این هم عجب بی دوام و لاغر مردنی بود !؟ " فکر کن که همان فرد یا اقوامش حالا اینجا باشد ، یا شاغل در اداره منابع طبیعی بوده باشد ، درخت چنار اصلا محلی از اعراب دارد !!؟ " و ادامه دادم : " کشور خیلی پیشرفت کرده است ، ولی بعضی ها هنوز صدها سال کار دارند تا بالا بیایند و دستشان برسد به لبه دیوار شهروندی و شعور و انشالله در صد سال بعدی به دیوار آدم وندی !! "
ملت ایران همین اند یا از این ور بام می افتن یا از سمت دیگر
هر جا که می نشینیم انتقاد است و انتقاد
متاسفانه ناجی های هم دیگه حوصله بحث و جدال ندارند و بیشتر سعی می کنند
سکوت کنند
همان روی اخلاق کار بکنند کافیست ...