شنبه ای که گذشت یک مراسم خیلی مهم و حیاتی داشتیم ... مهم بود چون تعلق داشت به نورا خانم و حیاتی بود برای اینکه در حیاط مهدکودک برگزار می شد ! شنبه جشن اتمام دوره مهد کودک بود که با عنوان فارغ التحصیلی ، مد شده است !؟
این روزها همه در خدمت جیب دیگران هستند ، البته برخی یک جیب همدورتر برای خودشان دوخته اند و برخی صرفا برای جیب دیگران کار می کنند با چند پشیز حق السهم ... مثلا مهد کودکی که اسم اش مانند بمب در شهر ترکیده و اسم در کرده است و فلان قدر پول می گیرد تا به فک و فامیل و دوست و آشنا نشان بدهد که شما پولدار هستید و البته حساس به تربیت فرزندتان !؟ و در کنار این تربیت ، هر هفته شما را راهنمایی می کند به فلان عکاس برای گرفتن عکس روز اول و روز دوم و روز سوم و ...و بعد شما را راهنمایی می کند برای خرید پک لوازم التحریر از فلان مارک که هم خوب و بادوام هستند و هم شیک و دوست داشتنی و چیزی که برای صاحب بچه مهم نیست پول گزافی ست که می پردازد ؛ مگر درد طول عمر بچه چند بار به مهد می رود !؟ و ازاین دست پول پاشی هااز جیب والدین و البته در جهت نافع روحی و روانی والدین و شاید بچه ها هم چیزی یاد بگیرند که مطمئنا یاد می گیرند !
تمام دوران تحصیل ما با یک نوع مداد گذشت و بعد دو رنگ خودکار و دفتر هم که برای همه یکسان بود و در دوران کمونیستی جنگ سپری شد ؛ البته آن زمان هم مدرسه تاپ وجود داشت و صرفا بچه پولدارها می رفتند !؟ ولی بعدها مد شد که هر کس به این مدارس برود پولدار حساب می شود !؟ و در هیچ دوره ای از کودکستان ؛ که اتفاقا من دو سال رفتم !! تا ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان و دانشگاه (!) برای ما فراغتی نبود الا خوشحالی زایدالوصفی که به خاطر تعطیلی مدرسه بوجود می آمد ؛ نه ما عاشق معلم ها بودیم و نه آنها عاشق ما !؟ اگر امروز عیسا نفسی بیاید و مرحوم پدر را از خواب مرگ بیدار بکند و بپرسد که فرزندانت درچه مقطعی و چه رشته ای درس خواندند ؛ مطمئنا جوابی ندارد !؟ و چه چیزی بهتر از اینکه ما هم شاکی نیستیم و به یقین می دانیم که خوشی و ناخوشی مان از ارث و میراث کم و زیاد(!) نبوده و از فعالیت و برنامه های خودمان بوده است !
بقول شاعر : عشق را در پستوی خانه باید نهان کرد ! یک واقعیت بود که جوانان فریب خورده آن را به حساب شعار سیاسی گذاشته بودند و چماق می خوردند !؟ ما حالا هم عشق را در پستوی خانه نهان می کنیم و عشق آن چیزی نیست که دیگران در مورد ما تصور می کنند بلکه آن چیزی ست که ما خودمان در ذهن مان تصویر می کنیم !!! عشق برخی ها طلا و سکه است و برای برخی ها دلار و ارز و برای برخی ها ....
نوراخانیم شنبه مراسم فارغ التحصیلی داشت و یکی دو ساعت ، در بعد از ظهر در مراسم تشریف داشتند و البته که کلی هم خوش گذشته بود و برای بابای نورا هم چند عکس برای تماشا رسید! که یکی هم برسد به شما برای بخش نورائیات!
این عکس ها فردا خاطره ساز است
مم که هفتاد و سه ساله هستم عکس دارم که در آغوش مادرم هستم فکر کنم ۲/۵ ساله بودم
سلام
