یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

قطار خالی سیاست ...

 

من قطاری دیدم که سیاست می برد ، و چه خالی می رفت ... 

( سهراب سپهری )

 

امروز در فضای مجازی ( گوش فرهنگستان کَر ! ، به اختصار این را فجازی هم می گویند ! ) یک مصاحبه یا دیدم که رضا رشیدپور با یکی از تولید محتواها کرده بود !؟ حالا نصف مردم ایران در حال تولید محتوا هستند ، مثلا کانتینر آتش گرفته و معلوم نیست که داخلش چیست !؟ طرف ایستاده تا بهترین فیلم حادثه را بگیرد و حالا تشخیص DNA هم برایش جواب نمی دهد و می گویند پودر شده و قاطی آب شده !!؟ این روزها برخی از رانده شده ها که دیگر دست شان به سفره ی مفت نمی رسد ، یکی مثل خودشان را پیدا می کنند تا برایشان مصاحبه بگیرد !؟ یادش بخیر خیلی سال پیش ، چهار نفر در بهمن گیر افتاده و مرده بودند و همه نظر می دادند و کسی از من نظر نمی خواست و من یک مطلبی نوشتم با عنوان " مصاحبه در رابطه با حادثه بهمن ! " و چند روز بعد دیدم سراغم را می گیرند که این را با کجا مصاحبه کرده ای و گفتم : " خودم سوال می پرسیدم و خودم هم جواب می دادم !!؟

رشیدپور که حضورش در کنسرت ابی ، صدا کرده بود و البته دخترش هم مفتخر به بغل کردن / شدن توسط ابی شده بود !؟ این روزها مثل سگ ولگردی شده است که هر کسی از راه می رسد ، لنگه کفشی یا سنگی نثارش می کند !! توی این مصاحبه خیلی با توپ پر نشسته بود و حرف می زد که انتخاب دختر من به فلانی چه ربطی دارد و من مسئول بچه ام هستم و من باید تصمیم بگیرم و فلانی غلط می کند و بهمانی بی خود می کند و ... همچنانچه که داشتم دری وری هایش را می خواندم ، به آدم بی آبرو شده ای فکر می کردم که توی کوچه و بازار ، رسوایی اش را جار می زد و به آن فخر می کرد !؟ و یاد آن برنامه ی صبحگاهی افتادم که همین رشیدپور مجری آن بود و چقدر هم شاد و شنگول بود و تریبون آزاد ، از نوع آتش به اختیار دست اش افتاده بود و هر چی می خورد نوش جانش بود !!؟ 

در یکی از برنامه که من اتفاقی دیده بودم یک دختر دانشجو مهمانش بود و در رابطه با تامین ارز دانشجویی مشکلاتی در کشور بود و همین رشیدپور داشت او را سوال پیچ می کرد و یک جایی گفت : " رشته تحصیلی شما چیه ؟ " و او هم گفت : " عمران " و باز همین رشیدپور گفت : " حالا اگر رشته ی دیگری بود یک حرفی ولی در کشور خودمان می توانید عمران بخوانید و چرا می خواهید حتما در خارج از کشور این رشته را بخوانید !؟ " دقیقا من همان لحظه و پای تلویزیون امواتش را مورد عنایت قرار دادم و چون در اطرافم حضورهای دیگری بود گفتم : " آخه بزغاله ... به تو چه !؟ تو چکاره ای که بگویی چه کسی کجا درس بخواند !! " حالا همین بزغاله ( البته بزغاله خیلی ناز است ! ) این خرغاله !؟ ( خر و بز در خیلی جاها ترکیب جالبی می دهند ؛ خربزه ، خرغاله و ... ) نشسته و به سرک کشیدن مردم در کارش معترض شده است ، کسی که توی تلویزیون و با فضول به اختیاری تمام ،  بینی در زندگی هر کسی می کرد !؟ یکی نیست بگوید اینهمه کنسرت در کشور هست که همه اهل بغل کردن دخترهایی مثل دختر تو هستند ، چرا دخترت را بردی انداختی بغل ابی ، که فقط صدایش خوب است و نه پیشینه ی خوبی دارد و نه پسینه ی بهتری !؟


* وقتی می نوشتم رشیدپور ، یاد رشید ، کمدین اصفهانی افتادم ... شاید هم پسر او باشد ... DNA ی رفتارش که به رشید کشیده است !؟

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد