یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

خواب ...

 

امروز صبح در خواب کوتاه بعد از ساعت 6 ، یک خواب عجیب دیدم ... رفته بودم یک جایی و سر از یکی از شهرک های اطراف شهر درآورده بودم ولی هر چه می رفتم به خروجی راه پیدا نمی کردم ... و عجیب تر اینکه وارد کوچه های خیلی زیبایی می شدم و با خودم می گفتم اینجا ، از کی این کوچه ها را داشتند و من خبر نداشتم ... مثل کوچه های تنگ و باریک و زیبای برخی محلات قدیم تهران !

 

یک مینی بوسی آمد و منهم سوار شدم ، توی ماشین دیدم که سرویس مدرسه است و دلش به حال من سوخته و برداشته است و آخر مسیرش مرا پیاده کرد که شاید دویست متر هم نشده بود ؛ که دقیقا ابتدای همان راهی بود توی خواب آغاز کرده بودم و گفت : " بقیه را پیاده برو می رسی ! من هم دست در جیب کردم و یک اسکناس 50هزاری درآوردم و دادم به او ... او هم ابتدا تعارف کرد و بعد که همه بچه ها پیاده شدند پول را گرفت!  و گفت اگر بچه ها می دیدند به مدرسه گزارش می دادند! و بعد برای بقیه پولم یک اسکناس مچاله شده به من داد ... پیاده شدم و دستم را باز کردم تا ببینم چقدر کم کرده است ، یک اسکناس 40هزار تومانی بود !

معلوم است دیگر ، شما هم در خواب یک اسکناس 40هزار تومانی ببینید ، از خواب می پرید !

 

نظرات 2 + ارسال نظر
همطاف یلنیز جمعه 12 اردیبهشت 1404 ساعت 10:39 https://fazeinali.blogfa.com/

سلام سلام
بله جی میل رو چک می کنم
خوشحال می شم داستانهاتون رو بخونم

سلام یکشنبه 14 اردیبهشت 1404 ساعت 08:54

با درود
خواب عجیب
و یک ایده ی جدید
اسکناس چهل هزار تومنی
فکر خوبی است اسکناس های
شصت هزاری هفتاد هزاری و ۰۰۰
هم چاپ کنند

سلام
بعضی چیزها در خواب غافلگیری بالایی دارند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد