یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

گل محمدی


آخر هفته ی فبل و ابتدای هفته جاری را کلا در مراسمات تدفین و ختم و چهلم رد کرده ام و برای عصر امروز هم دو فقره چهلم در کارتابل دارم !!

 


ترافیک همیشه در برنامه روزانه ما وجود دارد و همیشه هم از نوع حمل و نقلی نیست ، گاه برخی برنامه روزمره زندگی هم دچار ترافیک می شود ... زمانهای قدیمی تر ، سکونت و اشتغال و علاقه مندی هاخیلی دور از هم نبودند و زمان تلف شده بسیار کم بود ! حالا وضعیت جوری شده است که زمان تلف شده ی پس و پیش یک کار آزاردهنده می شود !؟ دیروز سر خاک رفتیم و بعد از ظهر در مراسم شام غریبان و ختم بودیم و شنبه تمام شد !؟ فکر کنید سی سال پیش ، فاصله تا قبرستان محله ، ده دقیقه پیاده !! ، فاصله تا خانه متوفا ، دو حیاط یا دو کوچه !! ، مسجد هم که اول و آخر و وسط کوچه موجود بود !!

امروز عصر باید بروم غرب تبریز ، ساعت ۳ تا ۵ بعدازظهر یک مجلس هست و ۷ تا ۹ شب  یک مجلس در چند کیلومتر غرب تر ، تقریبا بیرون شهر ، در قراملک ... قراملک روستای بزرگی در غرب تیریز هست که استقلال هویتی بالایی دارد و جذب تبریز نشده است و ماشین سازی تبریز را در زمین های این محدوده ساخته اند . در روزگاران خیلی قدیمی قراملک همان منطقه ای بود که خاستگاه داستان معروف عاشقانه « اصلی و کَرَم » بود و امروز یک مقبره ی دور از هم برای این دو دلداده در آنجا موجود است !؟ بعد از انقلاب مسجدها به سینما تبدیل شدند ولی شهرداری و اداره فرهنگ نتوانست این دو بقعه را در یک محوطه جمع بکند تا یک پارک افسانه ای بسازد !؟ اصلی دختر حاکم بود و کرم پسری که دلباخته اش بود و داستان شان نقل مجالش شبهای زمستان بود ... مطمئنا با یک سرچ ساده از اینترنت می توان مطالبی یافت ، البته اگر تا حالا ترکیه یا افغانستان آن را برای خود ثبت نکرده باشد !؟

دیشب خوب خوابیدم ولی یادم نیست خواب دیده باشم ، صبح حوالی ۵ بود که با صدای زنگ نوتیفیکشن بیدار شدم و دیدم یکی از دوستان خیلی سحرخیز ، طبق معمول ، صبح بخیر فرموده است !؟ 

دیده اید که برخی خانم های مسن (!) آرایش غلیظ می کنند که از چشم نیفتند (!؟) این کار نشان می دهد که از اینکه از چشم افتاده اند ، شاکی هستند !؟ ولی تاریخ انقضا برای هر چیزی هست ، خاصه برای زیبایی ظاهری !؟ بعضی ها هم هستند که در روابط دوستانه ، یا کم وقت گذاشته اند و یا سرشان به دلخوشی دیگر مشغول بود و یا هر دلیل دیگر (!؟) رابطه را کمرنگ و حتی معلق کرده اند و حالا که فرصت دارند و نیاز دارند و شاید هم کم آورده اند و یا هر دلیل دیگر (!؟) هر روز در فضای مجازی ، در هر ساعتی که دوست دارند (!؟) یک تصویر مزین به جملات شیرین و معنوی و صبح بخیر ازسال می کنند !!؟ ولی مثل همان آرایش پیرزن ، که از تاریخ انقضای زیبایی اش گذشته (!؟) کارشان مثل تنفس مصنوعی دادن به مرده است !؟ چند روز پیش یکی از همین دست دوستان دور شده ، زنگ زد که هر روز پیام می دهم ولی معرفت نداری یک زنگ بزنی !؟ گفتم :« حساب کاربری ات خیلی وقت است که راکد شده است ، با این تراکنش ها (!) تسهیلاتی برایت تعلق نمی گیرد !؟ حضوری بیا و کمی خودت را بالا بکش ... » چند تا بد و بیراه گفت و رفت !؟

زمانی و برهه ای از زندگی هست که هزار دوست کم است و برای زیاد شدن (!؟) واحد گزینش تعطیل می شود !؟ ولی یک سن و سالی هست که سه تا دوست اضافی می آید و خلوت آرامش دهنده را بهم می زند ... حالا فکر کنید که روش زندگی یکی کله پا تنظیم شده باشد و اول راه با دو سه نفر زندگی را ساخته باشد و در انتهای جوانی و میانسالی دنبال هزار دوست بگردد برای گذران وقت و پر کردن خلوتی که آزاردهنده است !؟

ساعت ۵ بیدار شدم و تا ساعت ۸ بیدار بودم تا اینکه ساعت ۸ که زمان رفتن نوراخانیم به مهد بود ، خودم را به خواب زدم ولی واقعا خوابم گرفت ... حوالی ساعت ۹ ، شک کردم که چرا صدای این مادر و کودک نمی آید (!) و متوجه شدم که خوابیده بودم !؟

و امما خواب زیبا و آرامی دیدم ، باتفاق بانو و نورا رفته بودیم سفر ، یک جاهایی شبیه جنوب و شیراز بودیم ... به پیشنهاد یک نفر اتاقی گرفته بودیم در یک خانه قدیمی (!؟) سر کوچه پیرمرد تو دل برویی (!؟) مغازه داشت و رفتم ببینم چه می فروشد ، مقابلش یک سینی پر از گل محمدی بود و از آنها برمی داشت و توی پارچه های سفید می ریخت و گره می زد و کنار می گذاشت ... یکی هم من برداشتم و با خودم می گفتم حالا بانو می گوید وسط سفر من اینها را چکار بکنم ؟ صبح که برای خرید نان بیرون رفته بودم یادم افتاد پول گل ها را نداده بودم و مغازه باز بود ، رفتم و جریان را گفتم و بعد از کلی تعارف مبلغی گفت که متوجه نمی شدم !! کارت را دادم و کشید ... خواب شیرینی بود !


نظرات 1 + ارسال نظر
سلام سه‌شنبه 30 بهمن 1403 ساعت 21:39

با درود
در تهران برای مراسم چهلم بعضی از فامیل درجه یک شرکت می کنند
معمولا چهلم هم دیگه نمی گیرند
سوم و هفته هم در هم ادغام می شود و یک مجلس گرفته می شود
مسیر هم اگه دور باشد و در مسیر مترو نباشد هم نمی رم
همکارانی که فوت می کنند را معمولا می روم
ولی خیلی ها نمی آیند

سلام
اگر فرصت باشد و از فامیل و آشنا و دوست باشد ، سعی می کنم بروم ... برای خودمان خوب است و شاید هم کمی برای متوفا !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد