پنجشنبه صبح راهی آستارا شدیم ، وقتی راه می افتادیم در تبریز یک نمه کولاک ضعیف در جریان بود ولی باعث نشد که برگردیم و در خانه بنشینیم و به بدتر از آن فکر کنیم بلکه با احتیاط تمام رفتیم و به بهتر از آن برخوردیم ...
این روزها اخبار فضای مجازی متاثر از جریانات مختلفی هست و برای همین نباید زیاد توجه کرد ، هرچند و متاسفانه تنها راه برای وقت کشی دراین روزگار همین فضای مجازی است و اگر احتیاط نشود نه تنها وقت که اعصاب و روحیه آدم راهم می کشد !؟ هوا خوب بود و برفاطراف جاده نشان از بارش در شب قبل می داد ... راهمان را ادامه دادیم و تا به گردنه صائین رسیدیم ، طبق معمول و عرف زمستان ، عبور از گردنه صایین همیشه سرد و سخت پیش بینی می شود !؟ تنهادر قسمت کوچکی زا جاده ماشین های راه داری در حال تمیز کردن باقیمانده برف روی جاده بودند و بعد چیز خاصی نداشتیم و رفتیم تااردبیل که بارش نداشت ولی سوز و سرما داشت و بعد به نمین رسیدیم که بخارات و مه اضافی که از حیران رد بشود را تبدیل به برف می کند !؟ دقیقا صد تر مانده به تونل از طرف نمین و دویست متر رد شده ازا تونل بطرف گردنه حیران ، زمین یخ بود و باید با احتیاط می رفتیم که رفتیم ولی بودند ماشین هایی که اصلا رعایت نمی کردند و حتی سبقت هم می گرفتند و چیزی هم نمی شد گفت چون برخی ها برای حادثه سازی ساخته و پرداخته شده اند !!( ایران - 91 ) و بعدتر هم که کمی پائین تر رفتیم و وارد دریای مه شدیم و کمی بعدتر بارانداشتیم تا آستارا و از چهارشنبه در آستارا باران خفیف و مستمر می بارید... باران خفیف از پشت شیشه دیده نمی شود ولی ناودان همیشه کار می کند !؟ شبگردی در آستارا هم حال داد و بعد رفتیم برای شب مانی ...
و روز جمعه در میان اخبار ضد و نقیضی که از وضعیت راهها وجود داشت برای بازگشت آماده شدیم !! مسیر تا بالای گردنه حیران خوب بود و مسیر بنحو احسن تمیز و بازگشایی شده بود، میانه راه یک رانش و ریزش کوه هم دیدیم که آنهم به کمک مردم مدیریت شده بود و راه داری بموقع رسیده بود ... اطراف جاده نیم متری برف دیده می شد و آستارایی ها برای گرفتن عکس با برف تا بالای گردنه حیران آمده بودند !؟ و کمی بعد در نمین بودیم و اردبیل و برف نبود و انگار همه ی سرمای برف های اطراف به اردبیل می آمدند ... در ادامه مسیر سری به سرعین زدیم و پیشنهاد آب تنی در استخر روباز و آبگرم " گاومیش گولی " از طرف برادربانو آمد و منهم که همیشه اوکی داستان هستم و رفتیم و در هوای سرد توی آبگرم رفتیم ... نوبت قبلی برف می آمد و هوا بهتربود ( سال قبل ) ولی اینبار واقعا هوا سرد بود و یک کار با یسک بالا بود !؟ البته عده ای از هواداران و طرفداران گاومیش گولی هم بودند ... پیرمردی به من گفت که سرت را به آب نزن! و منهم تشکر کردم از بابت پیشنهادش و ادامه داد : " ما باید هوای هم را داشته باشیم ! " گفتم :" اگر به داشتن هوای هم بود ، باید جلوی در می ایستادید و به کسانی که وارد می شدند می گفتید نرو ! سرد است !؟ " آنهم خوش گذشت و به سلامت گذشت ... استخر " گاومیش گولی " از قدیمی ترین استخرهای آبگرم سرعین می باشد و بنوعی شناسنامه منطقه است و برای همین کمی تا قسمتی حالت ملی دارد و برای همین هم ظاهرش را زیاد دستکاری نکرده اند و هم اینکه قیمت ورودی اش نسبت به استخرها و آبگرم های دیگر خیلی پائین تر است ، ناگفته نماند که آب اکثر استخرها و آبگرم های اطراف را از گاومیش گولی لوله کشی کرده اند !! تیپ افرادی که به آنجا می روند غالبا از دهک های فرهنگی و اقتصادی پائین می باشد و هر از گاهی حضور برای مطالعات اجتماعی بدک نیست ... من شخصا در چهل سال حضور سبزم در سرعین ( اغلب برای صعود به قله سبلان و یا بازگشت از اسکی و مسافرت شمال و ... !؟ ) دو بار به این استخر رفته ام که هر دوبار به دعوت و پیشنهاد برادربانو بود !! توی استخر و در زمانی که بودیم تقریبا سی نفر حضور داشتند که روی هم رفته از مرز سلامت رد شده بودند و برای بهداشت ضرر داشتند !؟ اصولا آدم مقید و حساس به بهداشت از این استخر استفاده نمی کند و البته چیزهایی هم از دست می دهد !؟ نصف سی نفر در بدنشان خالکوبی های مدل زندان داشتند که خود یک پلاک شناسایی می باشد !؟ و تمام صحبتها در یک فاز بالاتر صورت می گرفت !؟ یکی هم پشت اش خالکوبی کرده بود که " ای مرده شور ، آهسته بشور که من با این بدن خاطره ها دارم " یک جورایی خنده ام گرفته بود که می رفت تا به چشم بیاید ... با خودم گفتم : " اگر آرنولد این را خالکوبی می کرد باز هم می شد کمی حق داد ، چون با آن بدنش در چندین مسابقه پرورش اندام جایزه و مدال گرفته بود ... این هیکل قناس چه خاطره هایی دارد ؛ خدا داند !؟ و بعد انواعی از لنگرها و دوستت دارم مادرها و عشق اول و آخر و ...
باید زیاد به شب نمی خوردیم و برای همین بعد از آب تنی رفتیم و ناهار خوردیم و بطرف تبریز راه افتادیم ... دمدمای غروب بود که زا شهرستان نیر رد شدیم ... تنها منطقه یا که حضور پلیس راهنمایی محسوس بود ورودی و خروجی شهرستان نیر بود و درد بقیه مسیر ، با اینکه باید خیلی محسوس می شد ، متاسفانه نامریی بودند !؟ گردنه صایین را چنان تمیز کرده بودند که انگار خشک بود ، در حالیکه برف اطراف جاده چیز دیگری نشان می داد ... تردد هم کم بود و مشکلی نداشتیم و بعد وارد سراب شدیم که از شدت سرما داشت ترک می خورد ، فقط تعجب از اینکه سراب اصلا برف نداشت و این خیلی ناتراز نشان می داد !؟ و بعد ادامه مسیر تا بستان آباد و تبریز که هب خیر و سلامت گذشت ...
در طول سفر دو روزه ، چندین مورد تلفن داشتیم که دوستان پیگیر وضعیت مان بودند و وضعیت راهها را می پرسیدند ولی چیز خاصی برای تعریف نداشتیم ... و بعد در تبریز خواندیم که وضعیت در ارومیه و گردنه قوشچی خیلی خراب بوده است ( البته از ماشین های با پلاک 17-27-37 نباید انتظار رعایت حق تقدم و رعایت سرعت مطمئنه و ... را داشت واگر وضعیت هوا 5 درصد دخالت داشته حتما 85 درصد هم وضعیت و نوع رانندگی و استهلاک ماشین ها موثر بوده است !؟ ) و دیگر اینکه در محور خلخال به پونل هم بارش برف بیش از حد انتظار و پیش بینی بود و مسیر رودبار هم در زمان هایی بسته بود ...
و کمی تصویر ببینیم ....
منظره برفی در شهرستان نیر
چشم انداز اتاق در آستارا
بازی نور و ناریج ...
دیزی ، سفره خانه سنتی مینایی