یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

استان آش دوغ !

 

دیروز صبح باتفاق یکی از همکار دوستان قدیمی ، قرار دیدار گذاشتیم و رفتیم به بازار دستفروشان روز جمعه که یک تماشاخانه از نوع جامعه شناسی رفتاری محسوب می شود ... شهرداری نه راه حلی برای این جریان دارد و نه مقابله هایی که می کند راهگشا و مطلوب است !؟

 

 

هنوز به بازارچه نرسیده بودیم که بانو تماس گرفت و خبر داد که برادربانو و مادربانو تماس گرفته اند برای اینکه یک سر برویم آستارا و یک شب بمانیم و برگردیم و من هم که طبق معمول بله را همزمان با تعریف ایشان گفته بودم !؟ و قرار شد حوالی ساعت 14 خانه باشم تا راه بیفتیم ... برای همین اطراف بساط دستفروشان را یک دور سریع زدیم و البته که زیاد هم بدک نشد ، یک جمعیتی که چند برابر این جمع هستند حالا به قسمت غربی شهر و محل پارک بزرگ اذرابجان در روبروی فرودگاه تبریز رفته و بساط پهن می کنند و این قسمتی که ما رفته بودیم محل سنتی دستفروشان شهر است که در محل ترمینال قدیمی تبریز و جنب بازارچه گَجیل قرار دارد ... گوش دادن به مکالمات رد و بدل شده بین فروشنده و خریدار و چانه زنی سر قیمت یک وسیله کارکرده معیوب و با قیمت خیلی جزئی از جذابیت های این تماشای سرپایی می باشد !؟

و کمی بعد بانو دوباره تماس گرفت و انگار برنامه آستارا کنسل شده بود ... جایی که می رفتیم تا شب بمانیم را بچه های خود صاحبخانه اشغال کرده بودند و برای همین موکول شد به نزدیکترین فرصت در آینده ... ولی نوراخانیم هوس آستارا و البته کمی شنا در استخرهای آبگرم سرعین کرده بود و بابای نوراخانیم هم که بله را گفته بود و برای همین خودمان قرار گذاشتیم تا بعد از ظهر برویم تا سرعین و برگردیم ... همینطور انفجاری !؟ این مورد از همان ایام نوجوانی به قوت خود باقی مانده است !!

ساعت 15 راه افتادیم و طبق انتظار کمی در مسیر تبریز تا سراب جاده شلوغ بود و انصافا به جاده های روز جمعه ؛ مخصوصا از نوع عصر جمعه شبیه نبود ... ولی لاین روبرو باندازه کافی شلوغ بود و رانندگی های عجولانه و غیرنرمال همچنان جریان داشت !؟ این روزها به ندرت در استان ما جاده دوطرفه پیدا می شود و تقریبا اکثر راههای اصلی اتوبان و آزادراه هستند و برای همین بلاهت راننده های عجول فقط به خودشان و راننده های مسیر خودشان آسیب می زند و کمتر به لاین مخالف پرواز می کنند !؟ و در این میان پلاک های 17 - 27 - 91 همچنان توی چشم هستند !؟ 



در طول مسیر کوههای پر برف بزقوش در بالای سراب فوق العاده زیبا بودند و دورنمایی از سبلان که یک سر و گردن بالاتر داشت حمام آفتاب می گرفت !؟ 



سالهای قبل تر وقتی من به سبلان نگاه می کردم و احساساتی می شدم ، بانو صرفا همراهی می کرد ولی حالا بعد از دو نوبت صعودی که امسال داشته است ، با نگاه کردن به سبلان ، خودش می تواند احساسات مرا بهترتر بفهمد !؟ روی هم رفته به غیر از کوههای برقوش سراب که پوشیده از برف بود در جاهای دیگر ، مخصوصا در گردنه برفگیر صایین ، برف صرفا بصورت تزئینی در روی برخی تپه ها وجود داشت !! و بعدهم که به سرعین رسیدیم ... عصر جمعه ، سرعین پاتوق اردبیلی ها می شود که برای فرار از دلگیری عصر جمعه سری به سرعین می زنند تا خودی نشان بدهند !؟ حالا هم که روزگار عجیبی شده است ، هر چه زننده تر ، توی چشم تر !؟

دقیقا در ورودی و اولین میدان سرعین ، ماه شعبان را زیارت کردیم و خودش اندازه یک سرعین حال داد ... و بعد رفتیم به یک مرکز آب درمانی و قرار شد یک ساعت و نیم بعد بیاییم کنار ماشین ... نوراخانیم باندازه کافی خوش گذرانده بود و برای من تنها هم بدک نبود ؛ مخصوصا که توی اتاق بخار با یک پیرمرد تبریزی از نوع بازاری (!) همصحبت شده بودم و بنده خدا را تا مرز سکته ( به خاطر بخار  ) ، پای منبر نگه داشته بودم !؟

و بعد از آبگرم چی می چسبد !؟ یک کاسه آش دوغ ! آش دوغ در همه جای استان  اردبیل و مخصوصا مشکین شهر و سرعین (!؟) پیدا می شود و اگر قرار بود نام استان تازه تاسیس ، اردبیل نشود... حتما استان آش دوغ می شد !؟ آش دوغ استان اردبیل بیشتر از شیخ صفی و مقدس اردبیلی هوادار دارد !؟ و حلوای سیاه اردبیل هم که همچنان محبوب و پرطرفدار است و ...


 


شبهای سرعین یک دلخوشی خاص دارد ، مثل قدم زدن درمیان همان بساط کهنه فروشی ها بود با این فرق که خریدار و فروشنده در حال قدم زدن هستند و تعداد زیادی مغازه که انگارآنها را کپی پیست کرده اند و در حال غذافروشی ، عسل فروشی و خرت و پرت فروشی و بُنجلیات هستند !؟ یعنی اگر کسی سرعین می آید ، حتما باید یکی دو  ساعت برای قدم زدن وقت بگذارد ، یکی دو ساعت برای آبگرم رفتن وقت بگذارد و حتما آش دوغ بخورد !؟ و اگر اهل حال بود کمی از دور به تماشای سبلان بنشیند ...

حوالی ساعت 8 شب بود که به قصد بازگشت به تبریز از سرعین خارج شدیم و حوالی ساعت 12 شب در خانه بودیم ...

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام دوشنبه 15 بهمن 1403 ساعت 21:15

با درود
آش دوغ واقعا خوشمزه است
من توانایی رانندگی هشت ساعت را پشت سر هم ندارم
اونم در زمستان که استرس خرابی هوا هم باشد
خوش سفر هستید

سلام
ما منتظر نمی شویم تا ماشین بهتر و فراغت بال بیشتر و ... مهیا بشود !؟ در هر شرایط باید از زندگی لذت برد و زا عمر استفاده کرد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد