یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

خواب و بیداری

 

من دقت کرده ام ، روزهایی که آرامش زیادی داشته ام !؟ خواب های پریشان تری دیده ام و برعکس آن ، هروقت که روزهای پرتنش و درگیرانه ای داشته ام !؟ خواب هایم شیرین و رویایی تر بوده است ...

  

اگر در طول هفته ، حداقل نصف خواب هایم ، فراموشم نمی شد !؟ شاید می توانستم با یادداشت کردن آنها ، دوره ی زمانی خوشی ها و ناخوشی های خوابم را بنویسم و مطالعه بکنم ببینم خواب های معمولی درچندمین لایه از حافظه ام تولید می شوند و ربط آن به شرایط روز و بازخوانش آنها در خوابم چگونه است !؟

===

دیروز رفته بودیم فروشگاه برای خرید نسبتا عمده ی ماهانه ... یکی از همکاران مانده از زمان طاغوت می گفت که هر ماه برای گرفتن بن به فروشگاه ماشین سازی می رفتیم و با یک وانت وسایل برمی گشتیم خانه و تازه نصف آنها را به همسایه و فامیل هم می دادیم ( اینجایش را دروغ می گفت ؛ چون اهل اسکولند بود و آنها به برادر خود هم نان تعارف نمی کنند !؟ و اگر می گفت نصف اش را می بردم و سر خیابان می فروختم قابل باورتر بود ؛ آخه بقول جدیدی ها خیلی اقتصادی تشریف دارند !! ) و اضافه می کرد که بندرت از حقوق ماهیانه خرج می کردیم و گاهی همه اش پس انداز می شد ( این را با « ضرث - ضرص - ضرس - زرص - زرث - زرس - ظرص - ظرث - ظرس - ذرس - ذرص - ذرث » قاطع می توان قبول کرد ؛ مخصوصا از یک اسکولندی ! ) ... تقریبا با نصف حقوق یک فرغون خرید اساسی کردیم و نفس حقوق مان بند آمد !؟

نوراخانیم طبق معمول یک سورپرایز می خواست ، حالا کمی بزرگ شده است و ولی طبق عادت می خواهد ... مادرش گفت که عوض سورپرایز پولش را بگیر و بیانداز در قلکت تا یک چیز دیگر که دوست داشتی بخری !؟ و او هم قبول کرد ؛ البته با کمی دل پچیه و من من کنان !؟ امروز صبح داشت می رفت مهد ، آمد بالای سرم و طلبش را خواست ... یک صدهزارتومانی نو بهش دادم ، مادرش هم دو تا اسکناس پنج هزار تومانی نو داد ( از زمان کوروش در کشو مانده بودند و زمانی بعنوانی عیدی خرج می شدند !؟ ) ... اسکناسها در دست آمد سراغم و گفت : " بابا اینها چقدرهستند ؟ " گفتم : " صد و ده هزاااااارتومااااااان ! " نامرد برگشت و گفت : " چنددلار هستند ؟ " از طرف پزشکیان و هیئت اقتصادی اش ، غرق در عرق شدم و گفتم : " یک و نیم دلار !؟ " رفت ... ولی کارش را کرد !!

اگر آمریکا می توانست غلطی بکند !؟ فکر کنم یک میلیاردمان می شد یک و نیم دلار ؟! و اگر این تیم اقتصادی قوی و این شایسته سالاری و طبیب جمهور و در راس آنها یک راس همتی نبود ، واویلا می شد !!؟؟

 +++

دیروز در خبر آمد که دکتر رحیم شهرتی فر را که سابقه فرمانداری تبریز را در کارنامه داشت و البته دکترایش هم تاریخ بود و از نوع دکتراهای جنابان مدیران دولتی و صرفا برای اینکه از عنوان دکترش در جلوی اسم استفاده بشود  والا من کتابی به نام " تاریخ شهرتی " ندیده ام (!؟) به سمت مدیرعاملی ماشین سازی تبریز منصوب شده است !؟ ایشان بعد از اینکه در انتخابات داخل استانی ، رد صلاحیت خورده بودند ، بازنشسته شده و به کنار خانواده رفته بودند !! ولی عزم پزشکیان بر تبریز-ستیزی ( چون پزشکیان را هم در تبریز رد صلاحیت کردند و رفت از بیت رهبری حکم حکومتی تبرئه آورد !؟ ) بر این قرار گرفته که همه ی رد صلاحیت ها را به صحنه بیاورد تا عدم صلاحیت شان محرزتر بشود !؟ و چه سنگ محلی بهتر و محکم تر از ماشین سازی تبریز !!؟

جالب تر اینکه یکی از روزنامه های پولی تبریز ؛ نصر نیوز (!) و مبتکر اندیشه ِ : " پول بده تا اسمت را گنده کنیم ! " تیتر زده بود که مرد مدیریت و آشنا به صنعت !؟ وقتی « رذالت - رزالت - رضالت - رذالط - رضالت - رزالط » در راس « رسالت - رصالت - رثالت - رسالط - رصالط -رثالط  » رسانه ای قرار می گیرد !؟

+=+=

این روزها نوراخانیم دارد الفبا یاد می گیرد و هر از گاهی هم یک آفرین خرج من می کند که بابا ... آفرین از کجا این را دانستی !؟ 

در مطالب بالا چند مورد احتمال غلط املایی را درج کردم تا به اینجا برسم که گاهی دلم به حال بچه می سوزد که باید اینهمه فرق در نوشتار را بداند تا آنهمه وسعت در زبانی را یاد بگیرد که هزار صفحه اش به یک عمل نمی ارزد !؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام سه‌شنبه 2 بهمن 1403 ساعت 10:58

با درود

آفرین بابا از کجا دانستی ؟
خوبه نورا خانم خودش را از بابا باسواد تر فرض کرده
گاهی به نوه ام پول می دهم
تعارف می کند ولی میگیره
سیزده ساله است
برای دومی که سه ونیم سال داره خوراکی می خرم
رفتارش این پزشک جمهور من را متحیر می کند
گفتار و رفتارش دوگانه است حرف می زند آدم خوشحال می شه که انقلابی است
ولی رفتارش چیز دیگری هست
مقایسه ریال و دلار نورا خانم هم جالب بود فقط نمی دونه یک دلار و نیم در آنور مرز چقدر می شه خرید کرد
البته منهم نمی دونم

سلام
متاسفانه وقتی آدم هم خدا را می خواهد و هم خرما را همین میشود ... اینها حیا را خورده اند و آبرو را سر کشیده اند !؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد