انتظار واژه عجیب و سنگینی ست ... همانقدر که امیدآفرین و زندگی بخش است ، می تواند همان اندازه هم خسته کننده و درهم شکننده باشد ... شاید پویایی تفکر شیعه بیش از هر چیزی مدیون انتظار بوده باشد!
انتظار ظهور همان اکسیری ست که در میان اینهمه هجمه و آلودگی و فشار و انحراف ، به معنای شیعه بودن و دینداری نفس تازه می دهد... انتظار ظهور ، هم مثل همه ی کلمان و عبارات می تواند مورد سوءاستفاده سودجویان قرار بگیرد تا برای چند روز زندگی از آن برای خود منبع تغذیه ای بسازند و در طول سالیان و قرون گذشته به دفعات چنین مواردی وجود داشته و اندیشه ها و افراد زیادی ، پولهای کلانی به جیب زده اند !؟ البته آنها رفته اند و آن ثروت ها در دل خاک مدفون شده و یا بی اثر صرف شده است !؟
انتظار دقیقا مانند آن حالتی از موشک می باشد که خلبان هدف مقابل را قفل میکند و شلیک را انجام می دهد ... انگار به موشک می گوید که تو سهم آن هدف هستی ، دنبالش برو و خودت را به او برسان ! و موشک در هر شرایطی و با هر تغییر مسیری ، فقط یک چیز می بیند و آن هدفی ست که برایش تعریف شده است ! وقتی ما منتظر چیزی هستیم ، یعنی روی آن تمرکز کرده ایم و با تمام تلاش و سعی مان برا یرسیدن به آن حرکت می کنیم ... حرکت و تلاش ما ، متضمن رسیدن ما نیست ولی بی تاثیر هم نیست و بستگی دارد که شناخت ما نسبت آن هدف چقدر بوده باشد ... هر قدر تمرکز و نیاز ما به رسیدن ، دقیق تر و شدید تر باشد ، رسیدن محتمل تر خواهد بود !؟ حال اگر این تمرکز و باور بیش از حد باشد چه بسا که باعث بشود هدف هم به طرف ما کشیده بشود و رسیدن ساده تر از چیزی باشد که معادلات تلاش در ذهن مان محاسبه کرده بودند !؟
انتظار وقتی شکل می گیرد که ناامیدی وجود داشته باشد ، انتظار می تواند کمک بکند تا تلاش ها برای خروج از بن بست ناامیدی ، با هم جمع بشوند و همین برای شکستن حصار ناامیدی کافی خواهد بود ... ناامیدی و انتظار ، رفتارهای انسانی و روانی و اجتماعی هستند و منحصر به یک تفکر و جامعه نیستند و در هر نقطه ای از جهان می توانند زندگی را از پویایی ساقط کرده و یا به پویایی برسانند.
این روزها ناامیدی به طرز فزاینده ای در جامعه رشد کرده است و مردم دیگر نمی توانند با شعارهای نسنجیده و توخالی خوش باشند و امیدوار !؟ دولت ها هر چه در توان داشتند شلیک کرده اند ولی موشک هایشان به اهداف مقابل نمی رسد و نمی خورد !؟ اقتصاد و نظم اجرایی دچار مشکلات اساسی شده است و یک ریاضت اقتصادی شدید و یک نظم گسترده و هرچند خشن می طلبد (!؟) ولی با این وضعیتی که وجود دارد و این رفتارهای غلط مدیریتی ، امید داشتن به همراهی مردم با این ریاضت های شدید اقتصادی غیرممکن است ... البته اگر برنامه های درست بهمراه شعارها و راهکارهای صادقانه ارائه بشود ، غیرممکن نخواهد بود ولی حالا مهره ای که این اعتبار را داشته باشد وجود ندارد ... دشمن تراشی ها و دشمن سازی های مختلف و طولانی تر شدن ریاضت ها باعث شده است که عموم مردم خسته بشوند و حتی دستآوردها را هم بیخیال بشوند نارضایتی روانی می تواند خوشی های روزمره را هم بیمزه بکند !؟
حال و روز امروز ما شباهت خیلی زیادی با اوکراین دارد ، آنها یک کمدین را که محبوبیت داشت و از سیاست چیزی نمی فهمید برای ریاست جمهوری انتخاب کردند و در مواجهه با مشکل ، دستشان خالی ماند و روزگارشان چیزی شد که انتظار نداشتند !؟ این روزها مردم با انتخاب کسی که نه انگیزه کافی داشت و نه تبحر و توانایی کافی ، بدنه کشور را به ناایمن ترین حالت ممکن رسانده اند و شکنندگی در هر قسمتی مشهود است !؟ و هیچ راه به جلویی هم پیشنهاد نمی شود که فشارش فقط بر شانه های مردم نباشد و کمی هم دولت و کارگزاران محبوبش را به فشار وادار کند ... فشارهای رسانه ای هم که به تمرکز و پشتیبانی فزاینده ای همچنان ادامه می دهند !! شاید مجلس بتواند با یک عدم کفایت قطعی ، دولت ناتوان را برکنار بکند تا مردم انگیزه ای برای همراهی چند گام بیشتر بردارند ، که این هم از این مجلس بعید بنظر می آید !!؟
در این شبِ سیاهم گم گشت راهِ مقصود
از گوشــــه ای برون آی ای کوکبِ هدایت
حالا باید منتظر بود تا آنچه تقدیر رقم می زند را بپذیریم ... وقتی انسان در اختیاراتش بی محابا اشتباه بکند باید به برخی اجبارها تن بدهد و این همان دور باطلی ست که تاریخ را می سازد !؟
+++
از حوالی ساعت 5 عصر دیروز تا حوالی ساعت 6 صبح امروز ، ماه با یک خودنمایی خاصی در آسمان حضور داشت ، آنقدر که می شد دقایقی را برای تماشا اختصاص داد ... البته در دوردست غربی هم می شد کوههای میشو و مورو را دید و این یعنی آسمان بیش ازاندازه صاف و تمیز بود ، هفته گذشته بدلیل آلودگی هوا ، چشم اندازم از بالکن خانه ده درصد شهر را پوشش نمی داد و امروز تا 60 کیلومتر دورتر هم دیده می شد !؟ ولی اینکه کمیته آلودگی امروز را با وجود تنها 9-10 درصد برودت ، تعطیل عمومی کرده است ؛ آنهم بصورت کلی و ادارات و بانک ها را هم قاتی مدرسهها کرده است ، جای تعجب دارد !!
تصویری از قدیم ها که شهرها دروازه داشتند ، به درد امروز ما می خورد ... برای هر در چند نگهبان کافی بود تا با دستوری دروازه ها را ببندند !! مثلا در شهری مانند تهران و کلان شهرهای دیگر ، هر روز جمعیت شهر حدود 30 درصد ، اضافه می شود و البته این آمار برای خودروها حدود 60درصد است ( که مطمئنا نسبت به خودروهای خود شهرهای بزرگ بمراتب فرسوده تر و قدیمی تر هستند !! ) در روزهایی که آلودگی زیاد می شود باید در پلیس راهها ، ورودی شهرها را ببندند و این برای همه ؛ البته بجز موارد خاص باز باشد ( هرچند در نوبت های بعدی همه شامل موارد خاص می شوند !؟ )