چند روز پیش در انیستا یک استوری گذاشته بودم در مورد خرابی یکی از پل های بظاهر مکانیزه شهر ، که از بدو تاسیس همیشه یک طرف آن خراب است و در حال تعمیر است و ... هر بار که از آنجا رد می شوم و خراب بودنش را می بینم یک عکس استوری می کنم و چون آشنایانی دارم که دورادور صفحه ام را می بینند ، می دانم که به دست مسئول هم می رسد !!
و هر از گاهی هم نکته ای در مورد دولت پرادعا ( شایسته سالار !) و البته دست توی جیب مردم ( این مورد در دو دولت قبلی هم مد بود !) می گذارم که برای دوستانی حکم انتقاد دارد ، برای دوستانی حکم طنز و برای برخی دوستان حکم فریاد ... بقول حکیمی که گفت : " آنچه در مورد من می دانی ، آن خودت هستی ، نه من !! " یا بقول شاعری که گقت : " هر کسی از ظن خود شد یار من "
یکی از دوستان به ظاهر اهل فریاد ، البته در چاه تنهایی (!) ؛ برایم پیام گذاشته بود که تو چرا به دولتی گیر داده ای که کسی قبولش ندارد !؟ به بالاتر از دولت گیر بده !؟ البته نظر من دیگرگونه بود ، ما از دولت انتظاراتی داریم بدلیل مجری قانون بودن و انتظار زیادی نداریم به دلیل همه کاره بودن !!؟ اگر دراین کشور قرار باشد معجزه ای رخ بدهد ، آن معجزه از طرف ملت خواهد بود !؟ و همان دوست اشاره داشت که حالا نه کتا خوانی هست !؟ نه آموزش صحیح است !؟ و نه مدیریت صحیح و ... !؟ گفتم :" اگر دنبال آنها بودید که آنها در قبل از انقلاب یا بود و یا داشت پا می گرفت ، برخی ها در انقلاب دنبال دغدغه ها و مسایل دینی بودند !؟ و برخی ها از سر طمع (!) فکر می کردند اگر شاه برود ، پولی که به جیب شاه و اطرافیانش می رود ، به جیب آنها خواهد آمد !؟ ولی دیدند حق آنها همان است که می رسیدو حالا هی فریاد می زنند که غلط کردیم (!) البته آنها از بابت غلطی که ادعا می کنند ، کرده اند ؛ خود را مدیون مردم دیگر نمی دانند!؟ بلکه بیشتر و پرروتر می گویند دوباره دنبال ما راه بیفتید تا شاید یک غلط دیگر بکنیم !؟ "
متاسفانه برخی ها وقتی شکم سیری دارند ، کاری به کار کسی ندارند و طبق آنچه در قرآن هم آمده است می گویند که ما چرا به فکر مردم دیگر باشیم ، آنها هم اگر لیاقت داشتند خدا به آنها هم می داد !! ( سوره یاسین) و البته اشتباه می کنند چون روزگار که برمی گردد و شکمشان گرسنه می شود و کسی از آنها حمایت نمی کند ، یادشان می افتد که بنی آدم اعضای یکدیگرند !! و باید مردم پشت هم باشند !! و باید جهت نگاهها و فکرها به سوی خواسته های آنها باشد و ...
یک روشنفکر واقعی ، نه موافق است و نه مخالف !؟ روشنی فکر بواسطه موافقت و یا مخالفت از بین می رود !؟ روشنفکر مثل چراغ قوه می باشد ، نور می اندازد و شما در اتاق ذهنتان می بینید ؛ چیزهای خوب و چیزهای بد را !؟ آن که در اتاق ذهن مردم دخالت می کند ، مدیریت اجتماعی و دولت ها هستند و یا انواعی از دکترها !؟ مسافتی که چراغ هر روشنفکری روشن می کند ، باندازه خودش ظرفیت خودش است و نه باندازه نیاز مستمع و هر فردی باندازه نیاز و رشد خود باید برود و مطالب و افراد روشنفکری که بدردش می خورد را پیدا بکند !؟ روشنفکری که راه را نشان بدهد ، اگر شیاد نباشد ، مغرض است و اگر مغرض نباشد به مرض دروغگویی مبتلاست !!