اتفاقات ناهنجار روزمره آنقدر زیاد شده اند که برای شکار یک موقعیت و اتفاق و عکس لازم نیست زمان صرف بکنی و منتظر بمانی ( مثل عکاسان نشنال جغرافی که مثلا شش ماه وقت می گذارند برای ثبت چند لحظه و شکار چند عکس ! ) یعنی وقتی توی اتوبوس نشسته ای و یا داری راه می روی و در هر حالی که هستی ، اتفاقات از جلوی چشمت رژه می روند ...
امروز پنجشنبه سرد آبان ماهی بود یک چیزی در مود هوای آذرماه ... باید برای مراسم تدفین و مراسمات ختم پدر دوستم می رفتم ... در کلانشهرها یک کار از این قبیل مراسمات ، یک روز کار می برد ... حوالی ساعت 11/30 باید در آرامستان می بودیم و با لحاظ کردن همه چیز راه افتادیم ، توی اتوبان منتهی به وادی رحمت تبریز ، از یک جایی به بعد یهو یک ترافیک مرده درست شد و همه توقف داشتند و برخی هم که عشق لاین عوض کردن دارند و فقط میدان را شلوغ می کنند ؛ اینهم یکی از عوارض حاد بدرانندگی کردن ملت همیشه در صحنه ( ببخشید همیشه در خیابان ! ) ماست ... حدود چهار - پنج کیلومتر را قدم قدم رفتیم و بالای 40 دقیقه معطل شدیم ... توی اتوبان جنوبی شهر که عمدتا برای تردد تریلی ها و ماشین های ترانزیت است ترافیک بمراتب بدتر از اتوبان شمال شهر است ، چون تردد ماشین های سنگین در آنجا ممنوع است ... بعد از کلی ناله و نفرین به جریان کنترل ترافیک و راهنمائی و رانندگی و ... تازه متوجه شدیم که در شلوغترین ساعت آخر هفته ، در شلوغترین قسمت اتوبان ، به طول یک کیلومتر داشتند ترمیم و اسفالت ریزی می کردند !؟ یعنی دو لاین اتوبان را بسته بودند و دو لاین قابل استفاده بود ... اصلا بدمدیریتی یکی از الزامات برای گزینش مدیران شهری می باشد !؟
زیر پست استوری شده اش نوشتم ، رهایی اموات مسببین از لعنت صلوات !
و در همین اثنا که ما درگیر این موارد بودیم و تقریبا 90 درصد مراسم را از دست دادیم و تنها برای خداحافظی خدمت دوستم رسیدیم ، یک پیامی در یکی از پیام رسان ها آمد درارتباط با برف سنگین روز گذشته و درگیر شدن خیلی ا زروستاها با برف ... لازم به ذکر است فعلا هلال احمر در برخی روستاها مشغول جستجوی مفقودین و مصدومین برف سنگین یهوئی است ... و عکسشی هم گذاشته بودند از برف سنگین در روستای تاریخی لیقوان (!) که حتما نام پنیرش را شنیده اید ...
عکس را استوری کردم و زیرش نوشتم : " برف نیم متری و غافلگیر کننده (!) گوسفندان روستای لیقوان د رراه بازگشت به خانه (!) " و در ادامه نوشتم : " دلیل شهرت جهانی پنیر لیقوان !؟ " واقعا این گوسفندان با غریزه شان ازخیلی از راننده های ما بهتر هستند ...
بعد در راه بازگشت بودیم و از اتوبان به یکی از خیابان های تقریبا شلوغ پیچیدیم ... یک قسمتی از خیابان که مثلا تازه ساخت بودند و ... یک حادثه نامطبوع حواس مرا به خود جلب کرد ... یک سری ساختمان چند طبقه با چند نمای متفاوت !؟ حالا اگر توی کوچه و پسکوچه بود می شد یک جوری پیچاند ولی آیا واقعا شهرداری آنقدر کور است که در کنار خیابان بزرگ و پرتردد نمی بیند (!؟) نمای روبروی ساختمان ها سنگ و مدل رومی بودند (!) نمای جنبی ساختمان ها از آجرهای فانتزی رنگ قرمز بودند (!؟) و دیوار محوطه که به طرف خیابان بود ، نمای آجری و تاریخی (!؟) داشتند
اوضاعی ست بی سر و سامان که مگو ... کشوری شده ایم بی در و پیکر که مپرس ....
با درود
متاسفانه همین است که می فرمائید
کارهای عمرانی در شلوغ ترین روز بدون اطلاع قبلی
همین مسئله شرکت در فاتحه
قرار بود در مراسم درگذشت پدر یکی از همکاران به کرج برویم
آنقدر در ترافیک موندیم که ناچار شدیم ابتدای ورودی شهر کرج برگردیم چون مراسم خاتمه یافته بود
همیشه مسئولین غافل گیر می شوند
چون به جای شنیدن اخبار هواشناسی پای ماهواره ها و دیدن سریال های ترکیه ای هستند
سلام

البته بدلایل مالی مثلا برای پرداخت بموقع بدهی ها و یا بخاطر منافع شخصی و زیرمیزی و ... شهرداری ها تابع اوامر پیمانکاران هستند و پیمانکاران هر وقت دلشان خاست کار می کنند و عوامل شهرداری لعنت می برند ...