یادداشت های دادو

آچماز ...

 

یکی داشت شطرنج بازی می کرد و وقتی به مورد آچماز می رسید با یک استیل خاصی می گفت آچمَز !؟ گفتم : " نمی خواهد زیاد به خودت زور بدهی ، کلمه آچماز درست است که ترکی است ولی نشان دهنده ی این نیست که شطرنج برای ترک ها بوده باشد ... بمرور زمان این قفل افتادن مهره و شاه در حرکت شطرنج ، در یکی از دربارهای ترک (!) را آچماز نامیده اند ... اگر دوست نداری بگو در فرهنگستان چند صد میلیون فسفر بسوزانند و معادل فارسی برایش بسازند ! "

 

در بازی شطرنج وقتی شاه پشت مهره ای گیر می کند و نمی تواند مهره را تکان بدهد ( چون مهره جلوی کیش شدن شاه را گرفته است ) می گویند که آچماز شده است ، یعنی نمی تواند مهره را حرکت بدهد ... اساس بازی شطرنج اینگونه است که شاهی با استفاده از مهره هایی با کارآیی و ارزش متفاوت ، یک رویارویی را برنده بشود !! 

در زمان اختراع شطرنج شاهان یک دغدغه داشتند و آن این بود که بروند و بجنگند ... و تمام دلخوشی شان به جنگ ها و غنایم جنگی و کمی متراژ کشور را بالا بردن بود !؟ و در زمان دیگری در یکی از این جنگ ها شکست می خوردند و تعدادی از ملت ، مقداری از ذخایر و متراژی از کشور را از دست می دادند ... البته در زمانهایی که رویارویی جنگی نبود ، پیشرفت خاص و محسوسی هم رخ نمی داد و در سایه این رویارویی ها و پیروزی ها و شکست ها عده ای به عنوان اسیر و یا مردم سرزمین از سلطه ی یکی به زیر سلطه ی دیگری می رفت و قسمت زیادی از دانش ها در این رویارویی ها منتقل می شد !؟

حالا به لطف چیزهایی مثل بیداری سیاسی و از این قبیل شعارهای عوام پسند ، شطرنج هم چند بعدی شده است !؟ ابتدا یکی باید برای شاه شدن بجنگد ... و بعد بتواند مردم را جلوی خود به صف ببندد ... و بعد برود دنبال آرزوهایش !؟ حالا جنگیدن زیاد هم آسان نیست و کم کم جنگیدن و رویایی مستقیم جایش را به عملیات نظامی داده است با یک هدف تعریف شده !؟ حالا شاه شدن هم آسان نیست ، چون نمی شود همه ی مخالفان را کشت و مخالفان با متانت کامل تبدیل می شوند به منتقدان روزمره حکومت که طعمش کمی تلختر و تندتر از دشمن است !! به صف کردن مردم برای پیشبردن یک سیاست کلی و بروز یک اراده برتر و رسیدن به هدف والا هم از هر دو سخت تر است ... چون مردم هم به شخصیت و تعاریف اجتماعی بهتری دست یافته اند و با هر شیپوری به صف نمی شوند !؟ و آچمز شدن که زمانی حرکت شاه و مهره کنار شاه ( مسیر منتهی به شاه ) را تحت تاثیر قرار می داد !؟ حالا نه تنها برای شاه که برای آحاد مردم هم همان تعریف را دارد ... قدیم ها زیاد بود و حالا کمی کمتر شده است ؛ خانم خانه در کنار مشکلات زیاد بچه داری و خانه داری (!) هر روز چهل بار می گفت که اگر این بچه ها نبودند (!) یک لحظه هم در این خانه نمی ماندم !؟ در این مکالمه خانم خانه نشان می دهد که به توسط بچه ها آچماز شده است ! یا بواسطه برخی مشکلات دست و پا گیر اداری و برخی چهارچوب ها ، تغییر دادن شغل برای آدمها ، تغییر دادن محل سکونت و یا مهاجرت داخلی و خارجی ، ازدواج ، طلاق و ازدواج مجدد و ... هر کدام بنوعی همان کار آچماز را در زندگی دارند ...

گاهی ما در مطالعات تاریخ یک برهه های سوت و کوری می بینیم ... انگار در مسیر زمان به یک صحرای بزرگ برمی خوریم ... انگار دویست سال از قلم افتاده است !؟ ... مثلا در یک دوره 450 ساله فلان حکومت ؛ مثلا ساسانیان ، یکی دو شاه در تاریخ وجود داشته اند که برای خود اسم و رسمی داشته اند و بعد از آنها ، چهل شاه دیگر که پی در پی عوض شده اند و جز نامی ( آنهم اغلب مشکوک ! ) به جا نمانده است ... انگار قسمت عمده ای از زمان از حرکت باز مانده است ... احتمالا در چنین برهه هایی مردمان و حکام در آچمازهای مختلف گیر افتاده بودند !! 

یک چیز همچنانچه امروز برای ما ملموس تر است این است که قرار گرفتن در شرایط آچماز حس خوبی نیست !؟ شادی ، خوشی ، رنگ و بو و طراوت را از زندگی ها می گیرد و زمان جز اینکه بر سابقه و عمر می افزاید ، چیزی برای ثبت ندارد ... و شاید این یک دست برتر است که دشمنان یک ملت ، راههای آچماز کردن را از قبل مطالعه کرده اند !؟ و به راحتی و با شایعات مختلف و یا ایجاد سوالهای به جا و در زمان مناسب و نیز قدرت رسانه ای ، یک محدوده ی سیاسی و جغرافیایی را به راحتی آچماز می کنند !؟ 

حالا خوابهایی که انگلیس در دویست سال گذشته نتوانسته بود برای خاورمیانه ببیند را یکی یکی به رویا تبدیل می کند ... و خاورمیانه ای ها میان نفت و نژاد و دین و سرزمین و ... از چند جهت آچماز شده اند !!؟ باز صد رحمت به غیرت یمنی ها ، که مانند عقیق شان، پر افتخار و زبانزد شده اند ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد