یک روز صرف بستن دل شد به این و آن
روز دگر به کندن دل زین و زان گذشت
این ببت شاعر ( احیانا شاید کلیم بوده باشد !) وصف دو روز عمر شاعر بود و در مقیاسی بزرگتر وصف سی سال از پاستورنشینی دولت های بعد از جنگ ... هر کسی می آید قطار دولت را خالی می کند و با تشکر از زحماتی که شاید قابل تکریم بود (!؟) عده ای را پیاده می کند و عده ای دیگر را به جهت شایستگی به جای نفر قبلی معارفه می کند !؟
سوار شده ها ، همه ، بدلایلی که از ناکارآمدی دولت ها در کنترل ها و پیشبردهای برنامه ناشی میشود ، برای تکریم ، و کنار گذاشتن کاستی هایی در پرونده دارند !؟ و منتظران بلیط بدست برای سوارشدن ، همه ، باندازه کافی توصیه و رانت و سهمیه در دست دارند !؟
کاش یک سیاست ، از نوع مشت آهنین استالینی (!) و یا از نوع چماق چرچیلی (!) در ایران پیدا می شد و به جای تکریم ناکارآمدها (!؟) با ادله و سند ، بی کفایتی آنها را اعلان می کرد و به جوخه اعدام می سپرد !! و این درس عبرتی می شد برای خود شایسته پنداران بعدی که چنان عقوبتی را در انتظار خود می دیدند !!؟
اهل کسب و کار می دانند که در سانحه هلی کوپتر و بعد از آن ، کمر اقتصاد شکست !! و مابقی فیلم بازی کردن بود !؟ در سه -چهار ماه اخیر ، آنچه بوده گرانی لجام گسیخته بوده و تورمی فلج کننده !! و کسانی که حالا سر کار هستند از همین ابتدا بازی با کلمات را شروع کرده اند !؟ کسانی که برنامه داشتند ، هنوز درگیر کلماتی مانند بایدها و نبایدها هستند !؟ من یک ربع ساعت پای میزگرد گندم بودم و با شنیدن ادله معاون برنامه و بودجه (!؟) به وخامت اوضاع در این سازمان حساس و احیانا موثر در بدبختی کشور پی بردم (!) خدا امواتش را لعنت کند نوبخت بدبخت را که هشت سال در آن مسند دروغ گفت و خیانت بافت ... آقای رئیس جمهور اولین سفر استانی خود را به قصد زیارت آغاز کرد و در موکب ها ، مردمی بودن روحیه اش را دوباره به رخ کشید ولی هنوز مردم نه از حضور با برنامه اش حسی گرفته اند و نه بازار از تیم اقتصادی اش نفسی گرفته است ...
شاید هم از سرسنگینی و نحوست ماه صفر است و از شنبه آینده ، اقتصاد بستری شده و رو به موت کشور ( که سالهاست زندگی نباتی اش را ادامه می دهد !) ، بدست طبیب جمهور احیا گردد !!؟