دور دور تا دریا ...

پنجشنبه و جمعه ای که گذشت ، در حال دور دور کردن بودیم ... ابتدا یک نیم دور در بالای استان آذربایجان غربی زدیم و از تبریز به شهر مرند و سپس در ادامه به شهرستان خوی رفتیم ...

 

به جز تماشای مزارع آفتابگردان و کمی عکس گرفتن ، کار زیادی در شهر خوی نداشتیم ، خاصه که هوا کمی گرم بود و بازارچه ها را زودتر بسته بودند ... 

در ادامه مسیر شهرستان خوی به شهرستان سلماس را ادامه دادیم و در یک جاده خیلی خلوت و خوب به سلماس رسیدیم و در ادامه از مسیر خان تختی و گردنه قوشچی به ارومیه رسیدیم ...

از همان ابتدای حرکت نوراخانیم هوس دریا کرده بود و کمی هم قایق سواری (!؟) ، در ارومیه یک نیم دور زدیم و ناهار خوردیم و در مسیر بازگشت از راه دریایی ، سری هم به دریا زدیم ... دریا حالش اصلا خوب نبود ... جز اطراف پلی که قرار بود باعث رونقش شود و حالا قاتلش شده است (!) آبی نبود ، آنهم به درد خیس کردن نمک هایش نمی خورد ، ولی  برای عکاسی کردن کمک می کرد به کمی انعکاس !! عده ای هم این آب کم را غنیمت دانسته ، تنی به آب می زدند ، ولی چیزی که بیشتر مشهود بود اینکه حتی حرمت این آب کم هم نگهداشته نمی شود و آلودگی اطراف آب آزاردهنده بود ...

دورنمایی از ساختمان شهرداری ارومیه در میدان مرکز ...

به قول دانته در کمدی الهی : " هیچ چیز دردناکتر از بیادآوردن روزهای خوشی در ایام سیه روزی نیست ! "

آب تا قوزک پا نمی رسید و کشتی ها و قایق ها در گل مانده بودند ... تیر نوراخانیم  به نمک خورد و قایقرانی مقدور نشد ... کمی در آب قدم زد و برگشتیم ... هوا واقعا گرم و کلافه کننده بود ...

عصر از تبریز بوی فوتبال می آمد ... پرسپولیس آمده بود تبریز تا با فرزندان ناخلفش که حالا تراکتوری شده بودند ، روبرو بشود ... در یکدهمایش کم سابقه ، باز بالای صدهزار نفر در ورزشگاه یادگار امام جمع شده بودند که بیش از نصف آن از شهرهای اطراف و استانهای اطراف بودند ... بازی خوبی بود ولی در نهایت امتیاز بین دو تیم تقسیم شد ... نامردی بازیکنان تازه خریداری شده در تقدیم گل مساوی مشهود بود !!