یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

جناب حراست

 

البته این موضوع را چندین بار توضیح داده ام ، ولی هر بار نسبت به موضوعی  ، و دوباره اتفاقی افتاد تا این مورد بار دیگر پررنگ بشود و البته باعث کمی دلخوشی و مسرت !

  

چند روز پیش با بچه های اسکی در کوه قرار داشتیم ، آمده بودند تا با دوستم ( آن دیگر دادو ) که مربی سالهای دور اسکی شان بود ، جلسه سرپایی بگذارند ... بچه های سالهای دور حالا برای خودشان مردان برنامه ریز و مدیر شده اند !! البته متناسب با زمان همه چیز تغییراتی دارد و با توجه به اینکه عصر ما عصر سرعت می باشد ، عجله جای صبر را گرفته است و به همان نسبت اشتباهات زیاد شده است ... اسکی و هیئت اسکی استان در بیست سال اخیر دچارافت خیلی شدیدی شده است و تقریبا در تعطیلی به سر می برد ، این مورد شاید هم مقبول حضرات بالادستی ورزش می باشد !؟ چون برخی ورزش ها با روحیه مدیران بالایی نمی خواند و اسکی هم یکی از آن موارد محسوب می شود و تعطیلی آن را آرزو دارند !! در سالهای اخیر اسکی بازان به پیستهای ترکیه رفته و دیگر نمی نگاهی هم به پیستهای کشور ندارند ، این موضوع را برخی از مدیران که از خانواده اسکی هستند ، با ناراحتی به زبان می آورند و برخی مدیران که بیشتر سیاسی هستند تا ورزشی در دل شان با بشکن پاس می کنند !!؟

بعد از آن قرار کوهی ، در فضای مجازی برای من یک دعوتنامه آمد برای شرکت در افتتاحیه و اختتامیه یک سری مسابقه رولراسکی در تبریز ، واقعیت این است که همان لحظه نگاه کردم و حتی نمی دانم بین المللی هست یا منطقه ای و برای اخذ سهمیه در مسابقات آسیایی !؟ من برای بچه های آن زمان و مردان این زمان ، همان آقای جناب حراست هستم !!

در خیلی سال دورتر ،یک بار وقتی تیم اسکی استان برای مسابقات به پیست دیزین می رفت ، منهم همراه آنها رفتمو دوستم که مربی آنها بود برای کنترل این نوجوانان اغلب شلوغ گفته بود که فلانی را بعنوان حراست فرستاده اند تا زیاد شلوغی و بی ادبی نکنید ... بچه ها هر وقت با هم شوخی می کردند و کار به جای باریک می کشید می گفتند : " حالا به جناب حراست می گوئیم ! " و با همین شوخی ها جناب حراست در ذهن و کلام بچه ها حک شد !! بعد از آن چندبار هم همراه بچه ها بودم و یکی از آنها مسابقات اسکی روی چمن در دیزین بود که بچه های سفرای خارجی هم شرکت کرده بودند و فضا کمی سنگین تر از معمول بود !! وقتی بچههای خودمان مرا جناب حراست خطاب می کردند ، مسئولان دیزین و مسئولانی که ازفدراسیون آمده بودند یک جورایی نگاهم می کردند !؟ و البته شدیدا هم تحویل می گرفتند ، حتی برخی که از سالها قبل مرا می شناختند تحت تاثیر این " جناب حراست " قرار می گرفتند ... عصر یکی از روزها من در لابی هتل دو ، پشت یک میز نشسته بودم و صندلی بغلم خالی بود ، یک مرد میانسال با قیافه خیلی حراستی آمد و از من اجازه خواست تا برای مدتی سر میزم بنشیند و چند تا چیز را در لپ تاپش کنترل بکند !!آن وقت ها لپ تاپ زیاد توی دستهادیده نمی شد ... آن مرد نشست و خیلی ها موقع رد شدن از کنار میز به ما نگاه می کردند !؟ کمی بعد دوستم آمد و مرا با عنوان " جناب حراست " صدا زد و با هم رفتیم ... موقع خروج از هتل در مورد مردی کهکنارم نشسته بود پرسیدم و جواب داد از حراستی های رده بالای تربیت بدنی می باشد و خلاصه اینکه همنشینی من با او در سر یک میز ، بدون اینکه حرفی بین ما رد و بدل شده باشد !؟ رده ی جناب حراستی مرا بالاتر برد ...

" جناب حراست " بعدترها در میان بچه های اسکی که حالا بزرگتر می شدند عنوانی بود که برای مخاطب قرار دادن من استفاده می شد و حتی بعدها وقتی با هم والیبال می رفتیم ،مرا جناب حراست خطاب می کردند و بقیه هم که اغلب با من آشنایی نداشتند مرا جناب حراست صدا می زدند ... کار به جایی رسید که مادر یکی از بچه های اسکی که در کار نمایشگاه مبل بودند موقع خرید مبلمان برای خانه مان ، در بالای فاکتور و قسمت خریدار نوشته بود جناب حراست !!

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام چهارشنبه 10 مرداد 1403 ساعت 07:18

با درود
جناب حراست
خاطره خوبی بود
یک مداح هم من را همیشه آقا سید صدا می کرد
چند بار بهش گفتم پیش شما شانس آورده ام که سید شده ام
ولی باز یادش می رفت
همچنان احترام ویژه به عنوان بچه سید برای من قائل است

سلام
اتفاقا دیروز که برای افتتاحیه و مسابقات رفته بودم ، بغل دستم یکی ایستاده بود و من با همه مشغول شوخی و خوش و بش بودم
و این بچه های قدیم اسکی ، هر کدام که از کنارم رد می شدند با « سلام جناب حراست » مخاطبم قرار می دادند ... کمی بعد آن فرد از کنارم رفت و دوستی گفت که ایشان رئیس حراست تربیت بدنی بود و چهارچشمی تو را نگاه می کرد !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد