هفته پیش قرار شد یک ددر از نوع تفریحی داشته باشیم و برای همین حضرات بانوان سرفصل ددر را ارائه دادد و قرار شد ادامه برنامه را ما بریزیم ... قرارمان رفتن به سرعین بود و آبگرم های آنجا ! ولی برای ما که فاصله نزدیکی با سرعین داریم و حداکثر دو و نیم ساعت فاصله داریم ، برنامه شب مانی درد سرعین کمی سخت می آید ، البته بیشتر از آبگرم ها ، دلچسبی سرعین به شب های سرعین است!!؟
و مجبور شدیم تا برنامه را کش بدهیم و بعد دوباره توی همان دو روز بچپانیم ... یک مدلی در قدیم برای گذاشتن وسایل در کوله پشتی بود که تقریبا نهایت فشردگی برنامه را نشان می داد و می گفتند :"با دست بگذارید و با پا فشار بدهید !؟" قرار بود ما برویم و عصر روز پنجشنبه فوتوذافچی بهمراه خانواده به ما ملحق بشود ...
صبح پنجشنبه راه افتادیم بطرف سرعین و حوالی سراب صبحانه را بصورت سرپایی و کنار جاده حل کردیم و مسیر را ادامه داده و به سرعین رسیدیم و در اولین میدان شهر سرعین به طرف مسیر پیست اسکی آلوارس پیچیدیم که در قسمت جنوبی قله سبلان قرار دارد و این روزها و این سالهای اخیر ، برای صعود به سبلان از جبهه جنوبی ، استفاده بیشتری دارد !؟
مسیر را ادامه داده و تا انتهای آسفالت و ورودی پیست آلوارس رفتیم و در ادامه از سمت راست وارد جاده خاکی شدیم و مسیر را تا پیست تازه تاسیس " اوجور " ادامه دادیم و از آن هم رد شده و تا پایان مسیر خاکی رفتیم ... البته در طول مسیر عکس هم می گرفتیم و سری هم به چادر عشایر زدیم و کمی هم عسل گرفتیم و ...
دشت گلهای زرد و چشم انداز قله سبلان
دشت آلاله و چشم انداز قله سبلان
( البته اینجا کمی آمپر حسم بالا زد و یک تک بیتی هم به مناسبت حال سرودم ... حتما می دانید که این روزها حسی که برای سرودن یک بیت لازم هست در قدیم برای سرودن چند غزل کافی بود !! )
رفتیم به گلگشت ، کمی باغ ببینیم در دشت پر از لاله بجز داغ ندیدیم
داغ در ترکی بمعنی کوه هست و در این بیت به جای گریه و شیون عاشقانه ، اشاره به قله سبلان دارد ...
نوراخانیم در کنار رودخانه و مشغول بازی با آب یخ و البته بعدا سقوط در آب و پارچه پیچی و احرام و ...
داخل چادر عشایری ...
کوهنوردانی که قصد صعود به سبلان از این مسیر را دارند تا پیست اسکی آلوارس می آیند و بعد بوسیله نیسان آبی های عشایر (!) تا انتهای همین مسیر خاکی آمده و شروع کوهنوردی را از اینجا آغاز می کنند ، مسیر نسبتا راحت و سختی است !؟ راحت برای اینکه یک مسیر مشخص هست و می توان براحتی در عرض 5-6 ساعت به قله رسید و سخت برای اینکه مسیر کمی لغزنده و خاک نرم است و برای سرعتی رفتن خوب نیست و البته برخی مسایل دیگر در راحتی آن لحاظ می شود که برای رعایت برخی جوانب (!) توضیح زیاد نمی دهم ...
مسیر بسیار اردیبهشتی تر از خود اردیبشهت بود !! امسال بارش زیادی داشتیم و با اینکه این باران ها چشم مسئولین آب و چاه را پر نکرد و طبق معمول شاکی هستند (!) ولی مردم کوه و دشت و روستا از این بابت بسیار متشکر و شکرگزار هستند ... پوشش گیاهی دامنه های کوه فوق العاده دلچسب بودند و آب های زیادی از برفهای ذوب شده در منطقه وجود داشتند ... چشم اندازها هم که عالی بودند و قله های سبلان در قامتی با ابهت دیده می شدند ... در کوهستان سبلان قلل متعددی وجود دارند که بزرگترین آنها " سلطان ساوالان " یا همان قله سبلان می باشد و در سمت غربی قله سبلان قلل سه تایی هرم1 و هرم 2 و هرم 3 قرار دارد و بعداز هرم ها ، قله کسری قرار دارد
نوراخانیم بالای ماشین و طبق معمول ژست سافاری !!
از آن آینه ، باران و چشم اندازهای زیبا ...
از این آینه چشم انداز قله سبلان و ...
تا ته مسیر خاکی را رفتیم و در بازگشت ، در کنار مسیر بسیار خلوت و آرام در یک جایی برای ناهار نشستیم و البته خلوتی ترسناکی هم داشت ، انسان موجود ضعیفی تشریف دارد ؛ مخصوصا وقتی با خودش روبرو بشود و شاید برای همین است که مردم شلوغی ها را بیشتر دوست دارند ... یک سگ خیلی درشت هیکی هم بصورت خوددعوتی کنارمان آمد و برای ناهار مهمان ما بود و البته بعدها دیدیم زیاد هم بد نشده که آمده است چون با بلند شدن بو کباب جوجه (!) یه فقره سگ گله ( از نوع بیسوادهایشان !) هم نزدیک آمده بودند و حضور این سگ بزرگ مانع نزدیک شدن آنها شد ... در مناطق دورافتاده و تقریبا وحشی تر ، عشایر انواعی از سگ ها را در کنار خود دارند که برخی برای پارس کردن و خبر دادن و برخی برای ترساندن مزاحم ها ، و برخی ها برای درگیر شدن با مزاحم ها هستند !؟ در اطراف این عشایر برخی حیوانات وحشی ، مانند خرس و گرگ و ... تردد دارند و همراه داشتن چند سگ بیسواد و آموزش دیده برای پاچه گیری لازم است !! منطقه سراب یکی از مراکز معروف کشور برای تربیت سگ های وحشی و بدون ملاحظه برای گله های عشایر می باشد ...
این عکس اختصاصی بصورت پاناروما ، صرفا برای تماشای خوانندگان .وبلاگ گرفته شده است ... عکس از منظره روبرو و بعد بالاتر و بالاتر تا بیاید تا پشت سرم ...
بعد از ناهار در حالی که مه دائما در منطقه بالا و پائین می رفت و احتمال باران هم وجود داشت و چشم اندازها در حال تغییر بودند به سرعین برگشتیم. در سرعین یک سوئیت گرفتیم و فوتورافچی هم نیم ساعت بعد رسید و بعد از کمی که مستقر شده بودیم ، بانوان و بچه ها راه افتادند تا به آبگرم بروند و کمی بعد هم ما رفتیم ... وقتی خوش می گذرد زمان سرعت می گیرد !
روز جمعه بعد از بیدار شدن و خوردن صبحانه به پیشنهاد فوتورافچی راهی منطقه سوها در شمال اردبیل شدیم ... سوها در نزدیکی منطقه فندقلو و در بالای ارتفاعات مشرف به دریا قرار دارد و می توان از آنجا ایستاد و شهرهای ساحلی آستارا و لوندویل و شهرهای روی خط ساحل را دید ... برخی از کوهنوردان و علاقمندان دوچرخه کوهستانی برای رفتن به آبشار معروف لاتون به اینجاآمده و از اینجا به منطقه لوندویل وارد شده و به آبشار می رسند... محل بسیار بکری که اخیرا تردد ماشین راحتتر شده است و در روزهای تعطیل تبدیل به پارک تفریحی اردبیلی ها شده است و خیلی شلوغ می شود (!) مخصوصا که مدیریتی هم ندارد و یک بی نظمی زننده ای حاکم می شود که متاسفانه بسیار فرسایشی و تخریبی می باشد ... عکس های دیروز من هیچ شباهتی به عکس های بیست سال پیش ندارد و احتمالا در بیست سال آینده هم این وضع بدتر خواهد شد !!
مه غلیطی در حالا بالا آمدن از کناردریا بود و هر از گاهی هم آفتاب خودش را نشان می داد و روی هم رفته طراوت خاصی بر منطقه حاکم بود و بچه ها تا می توانستند خوش گذراندند و ما هم در دورهمی خودمان بودیم وحوالی ساعت 5 عصر بود که بطرف تبریز راه افتادیم ... تا آفتاب حضور داشت ، در میان چشم اندازهای مختلف ، چشم ما به سبلان بود !!
دریاچه سوها ، در زیر آفتاب ظهر و کمی هوای گرد و خاکی و مه آلود ...
عبور مه ، همراه با خنکای خاصی که دارد !!
چشم اندازی به وسعت بی نهایت، جنگل و بندرهای انتهای تصور و کمی هم از دریا ...
با درود
بسیار عالی
مناظر بی نظیر
از چادر مسافرتی هم می شود استفاده کرد ؟ یا امنیت ندارد
کلیپی دیدم زن و شوهر در تاق بستان در پارک خوابیده بودند
صبح متوجه می شود با کارد چادر را پاره کرده و دو عد گوشی را برده بودند
تابعه باز شانس آورده بودند که خودشان آسیب ندیده بودند
سلام
در پارک ها و محدوده های شهری بعید نیست ... در طبییعت بهتر است حداقل دو سه ماشین باشند برای امنیت از دست حیوانات وحشی ...