امشب ، شب اول محرم بود ... محرم که می آید ، زمزمه هایش زیرلب تکرار می شوند ... علم های سیاه که برافراشته می شود ، خاطرات بال و پر می گشایند !؟
هر محرم لر ، جوش ائدر غم لر
دشمنین ائوین ییخار بو قاره پرچم لر
===
امشب مهمان بودیم ، برخی ها که بواسطه شور چند روز اخیر ، ورقشان برگشته بود و رای داده بودند ، با تب و تاب از لزوم رای دادنشان حرف می زدند ... بعضی ها که کم هم نیستند ، دنیا را با قطب نمای خود می سنجند !؟ کار خوب کاری ست که آنها می کنند و کار بد کاری ست که آنها نمی کنند !! رای دادن خوب است ، اگر شعور آنها تحریک شده باشد ؛ حالا با هر شوری !؟ رای دادن خوب نیست ، اگر شعورشان نجنبیده باشد !؟
یکی گفت :« ساعت ۱۱/۳۰ شب رفتیم و رای دادیم ! » گفتم :« آن وقت شب ، من فوتبالم را دیده بودم و یکساعتی هم بود که خوابیده بودم ! »
+++
از ساعت ۱۲ شب که به خانه رسیدیم ، صدای طبل و بلندگو از سر خیابان می آمد ، آسمان هم شدیدا توی فاز رعد و برق بود !؟ البته بیشتر برق بود و صدای رعد را نداشتیم ... ساعت به یک بامداد رسید و صدای مداح تبدیل به فریاد گوشخراش و نعره های مستانه شد !؟ شوری چنان داشت که اگر همین لحظه با همین حال کربلا بود ، از هر دو طرف (!؟) ، کلی تلفات می گرفت ... با خودم گفتم :« این طور که این پیش درآمد شب اول را شروع کرد ، به شب پنجم نرسیده ، تلف می شود !؟ » و دقیقا ساعت ۰۱/۴۰ بامداد ، باران شروع شد ... شدید و مداوم ... یک دقیقه بعد سر و صدا خوابید و باران همچنان ادامه داشت ... حدود ده دقیقه باران بارید و بساط طبل و مداح را باهم شست و مجبور به ترک میدان شدند !!؟
روان شاد باشید
با درود
مسجد ما فعال اما با برنامه ی تداخلی
ساعت پنج و نیم کلاس قرآن در شبستان
در همین ساعت تفسیر قرآن در سالن دیگر
نماز مغرب و عشا
زیارت وارث که به نظر از تجمیع چند زیارت بود
سخنرانی
مداحی و مرثیه سرایی
این قسمت آخر تقریبا نصف بیشتر ملت بلند شدند و رفتند
به قول معروف علی مان و حوضش
شب هم در محل خبری نبود
معمولا از شب سوم مراسم شروع می شود
سلام
قدیمترها ، از جمعه بعد از عید غدیر مراسم محرم شروع می شد ، این روزها با سی چهل تا پخش قوی به محلات مجاور هم فریاد صادر می کنند ...