یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

عید غدیر خم

 

اول از همه « عیدتان مبارک » ... عید غدیر از جمله اعیادی هست که به یک فرد مسلمان شخصیت می دهد !؟ و اگر امروز جامعه میلیاردی مسلمانان را نه با شخصیت اسلامی که با تعریف های دیگری مانند عربیت ، تندروی ، پول و نفت و ... می شناسند به این خاطر است که بدنه بزرگی از جامعه ی اسلامی از این شاخصه ی بزرگ دور هستند و متاسفانه به این بی آبرویی مباهات می کنند !!

 

 

یادش بخیر ، زمان حیات پدر مرحوم ، در چنین روزی در خانه باز بود و اهالی محله و برخی از آشنایان دور و نزدیک و فامیل ، می آمدند برای تبریک عید و بساط پذیرایی هم برپا بود و بقول یکی از فامیل های دور ، این روز برای خانواده ما دو تاعید حساب می شد و دلیل آن این بود که می توانستند مرا ببینند !؟ من غایب بزرگ خانواده بودم و اغلب در روزهای تعطیل در گردش و کوه بودم و بندرت رویت می شدم ...

یک همسایه ای داشتیم که روحش شاد ، آدم همیشه خاصی بود !! یعنی این آدم در همه رفتارهایش خاص بود و کلا تافته جدابافته ای از این جامعه بود و بسیار هم محبوب و باشخصیت و بقول خودش که در یکی از روزهای عید غدیر در خانه ما تعریف کرده بود و بعدها همه از خودش نقل قول می کردند (!؟) : « من همیشه به ساز خودم می رقصم ! » بعدها ما این جمله را یکی از شاخص های خاص بودن تعریف می کردیم ... 

ایشان همسایه تقریبا دیوار به دیوار ما بودند !؟ حالا چرا تقریبا دو دلیل دارد ؛ پدر مرحوم می گفت : " همسایه دیوار به دیوار ، همسایه ای هست که صدایش به خانه ما برسد !! حتی اگر چهار خانه فاصله داشته باشد ! " و دوم اینکه آن زمان ها که کوچه ها شهرتشان به تعداد پیچ و خم هایش بود ، تعداد خانه های یک پیچ از کوچه یک خانه محسوب می شدند !! ما که اینگونه بودیم ... 

خلاصه اینکه این آقای همسایه محترم و مرحوم اولین کسی بود که روز عید غدیر ، زنگ خانه  ی ما را می زد ... آنهم همیشه چند دقیقه قبل از ساعت 8 صبح !! یعنی برخی اوقات پذیرایی از ایشان با دست و روی نشسته بود !! و بعدها هی می گفتیم و می خندیدیم و یک بار هم با همان پیژامه آمده بود و این را نوشتم تا تاییدی باشد بر اینکه واقعا در خانه قدیمی و محله قدیم و آن کوچه که بیش از هفت تا پیچ و خم داشت ، همه ی کوچه یک خانه حساب می شد !!

خلاصه اینکه ما که آن زمان ها نوجوانی بیش نبودیم به این زود آمدن و بیدار کردنمان از خواب شاکی می شدیم !! و پدر مرحوم فقط می خندید و می گفت : " تا وقتی که دیگران شما را از خواب بیدار می کنند باید غر بزنید !! " و بعدها کم کم به عمق این مطلب پی بردیم و چراغی شد برای ادامه راه زندگی مان ... بعدتر ها از ساعت 7 بیدار می شدیم و آماده برای آمدن مهمان ها و ساعت را نگاه می کردیم تا آقای خاص بیاید ... ولی آن آقای خاص دیگر نبود و جای خالی اش همیشه درد می کرد !!


بر سر قرار باشید ، عیدتان مبارک

 

نظرات 3 + ارسال نظر
سلام سه‌شنبه 5 تیر 1403 ساعت 10:37

با درود
ما همیشه عید غدیر را در حد یک تعطیلی می نگریستیم
الان چند سال است شاید یکی دو سال باشد
که حکام ما متوجه ی عظمت آن شده اند
الان که در تهران جشن ده کیلومتری گرفته اند و البته بخور بخور هم فراوان
یادم نیست درب خانه ی ما در این روز باز باشد
معمولا سید ها شاید درب خونه شون باز بود

سلام
حکام همیشه برای استفاده بهینه از هر کاری برای رسیدن به اهداف خود استفاده می کنند ...
مفت خوری برای سلامت ضرر دارد ...

فاضله سه‌شنبه 5 تیر 1403 ساعت 11:41 http://1000-va2harf.blogsky.com

عیدتون مبارک باشه استاد

الهام چهارشنبه 6 تیر 1403 ساعت 18:42

سلام
عیدتون مبارک؛ البته، متاسفم که با تأخیر..
این لبخند و حالِ باصفایی که یادداشت‌تون برام داشت رو به حسابِ عیدی برمی‌دارم و انشالله برکتش به زندگی و احوالم برسه.

سلام
عید شما هم مبارک
مثل همیشه لطف دارید ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد