نورائیات ...

دیروز عصر نوراخانیم یک فیلمی بازی کرد که لازم شد تا در اینجا درج شود و بماند بیادگار ... بچه های این دور  زمانه نه از بچه های قدیم باهوش تر هستند و نه زرنگتر و نه هیچی !؟ اگر اختلافی در رفتار است ناشی از تغییرات محیطی رفتارها می باشد !!

 بچه های امروز در معرض انواعی از رفتارهای رفاه زده ، تکنولوژی زده و ... هستند و برخی رفتارهایشان ظاهرا خوشآیندتر بنظر می رسد ولی همین رفتارها نشان می دهد که آنها بیشتر از بچه های قدیمی آسیب پذیرتر هستند !!

در سالهای دورتر در یک خانواده کم درآمد و پر جمعیت ، بچه های شاداب تری یافت می شد و البته که هیچکدام تا کهنسالی چیزی بعنوان افسردگی نمی شناختند ، در دوره جدید مطب دکترهای تغذیه کودکان ، رفتارهای کودکان و ... از بقیه مطب ها شلوغتر هستند !! ناگفته نماند که رد خانواده های قدیمی حداقل یکی دو کودک کج و کوله هم دیده می شد که نتیجه برخی بی ملاحظی گی ها و بی توجهی ها در زمان لازم بود و حالا کم هستند و شاید هم دیده نمی شوند !!

دیروز عصر در خانه بودیم و یک عالمه با نوراخانیم بازی کرده بودیم و البته بازی از نوع خطرناکش هم داشتیم و تقریبا نفس اش بریده شده بود ولی دست بردار نبود و هی سوال می کرد :" حالا ببینم چکار بکنیم !؟ " تا اینکه سر بساط شام رسیدیم و بیکبار یاد آنه اش ( مادربانو ) افتاد و شروع کرد به اینکه من خیلی دوست دارم حالا پیش آنه باشم و اصلا من دوست دارم بروم و شب آنجا بمانم و ... و کمی بعد نشست و شروع به گریه کرد؛ اساسی ... بانو با مادربانو تماس گرفت و حرف زدند و البته قرار بود طبق رسم دوشنبه ها و چهارشنبه ها ، مادربانو او را از مهد بردارد ولی رضایت نمی داد و می گفت می خواهم شب هم کنار آنه باشم !! سر میز شام ، یک دفعه رفت دوربین عکاسی اش را آورد و مثل یک فوتورافچی (!) که بخواهد دنبال عکسی بگردد ، با کلیدها ور رفت و سرانجام انگار چیزی یافته بود (!؟) درست مقابل چشمانش در کنار بشقابش گذاشت ... در سفر تهران که مادربانو را هم برده بودیم تا تحویل خواهرش بدهیم ، توی ماشین از آنه اش چند تا عکس گرفته بود و حالا یکی را باز کرده بود و مثلا همزمان با غذاخوردن داشت آنه اش را هم نگاه می کرد ... 

حرکت حساب شده و فوق العاده ای بود و رسما توی تصمیم بعدی مامانش تاثیر داشت ، قرار شد شامش را بخورد و بعد ببریم او را تحویل آنه اش بدهیم !!