یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

زور زدن !

 

بعضی ها انگار ناراحت تشریف دارند !؟ ظاهرا باید راحت تر و آرام تر باشند چون حاشیه امنیت نسبتا خوبی برای خود دست و پا کرده اند ...

 

اینکه حاشیه امنیت خوب را چگونه تعریف بکنیم ، جای بحث دارد !؟ برخی حاشیه امنیت شان روانی است و خیلی ها حاشیه امنیت اقتصادی را بیشتر می پسندند , با اینکه در حرفهایشان به امنیت روانی ارزش بیشتری قائل هستند ولی در ارزشگذاری هدفهایشان ، دوستتر دارند تا امنیت روانی شان از طریق امنیت اقتصادی تامین بشود !؟

ولی داستان ، حداقل در جامعه ما و نظام فرهنگی ما اینگونه هست که برای رسیدن به هر کدام از این حاشیه های امنیتی ، حداقل در قدم های اول !؟ ، باید آن دیگری را تا حد چشمگیری لگدمال بکنی ... و یا اینکه در قدمهای آخر ، گام های چشمگیری برداری !؟ که گاه این قدم های آخر بمراتب از آن قدم های اول سخت تر است !؟

امنیت اقتصادی ، مقداری از تمکن مالی ست که بتواند هزینه روزمره و قسمتی از آرزوهای فردا را برآورده بکند !! امنیت روانی ، مقداری از آرامش است که بتواند وابستگی های امروز و قسمتی از دلبستگی های فردا را پوشش بدهد !! البته راههای دیگری هم باید وجود داشته باشند که متعارف نخواهند بود و تعداد کمی از افراد با روحیات خاص ، قادر به پا گذاشتن در آن راهها هستند !؟ 

من باندازه قابل ملاحظه ای ، با افراد مختلفی سر و کار داشتم که از نوع اول و دوم بودند و دوستانی هم دارم که از دسته آدمهای خاص هستند !؟ اینکه فرد چطور دیده می شود با اینکه چگونه خودش را نشان می دهد فرق دارد ... 

خیلی ها ، در جامعه ما ، تلاش می کنند تا به دیگران بگویند که چگونه به آنها نگاه بکنند !؟ و بنظر من این مورد از بیماری فرهنگی جامعه ما نشأت می گیرد !؟ چگونه است که همه افراد که بنحوی (!؟) خود را به ساحل امنیت اقتصادی یا روانی رسانده اند ، همگی از تلاش و صداقت و برنامه حرف می زنند !؟ در حالیکه دروغ و انحراف و بی نظمی در جامعه بیداد می کند !؟

دیشب عیددیدنی رفته بودیم و جناب میزبان ، تخت گاز از موفقیت ها و سختی ها و گذشت ها و تلاش ها و ... حرف زد و ما هم مشغول خوردن آجیل و شیرینی و ... بودیم و هر از گاهی سری به تایید تکان می دادیم تا حرمت میزبان حفظ شود ... 

آدم موفق در همه جای جهان یافت می شود ، مثلا دیروز که سری به مادرم زدم ، تی وی داشت مستندی در مورد شوماخر نشان می داد ، راننده صاحب نام و موفق در مسابقات فرمول یک جهان !!؟ ( قابل تامل بود و برای قهرمانان ورزشی ما بسیار آموزنده !! ) یک آدم با اراده قوی که می رفت تا به چیزی که می خواست برسد ! جنبه های فوق بشری و معجزه گونه هم نداشت ، مثل یک آلمانی با برنامه و مرتب و منظم بود !! از زن و بچه اش هم غافل نبود و خانمش هم حرف می زد و اصلا هم متوهم نبود و یک زن آلمانی با دو تا بچه بود ( شاید در همان بیست و چند سالگی !) که می توانست تا هر حدی از آزادی که دوست دارد ظاهر بشود (!) ولی در جامعه ما آدم های موفق دوست دارند بطرز ناشیانه ای خود را خوب معرفی بکنند ، انگار خدا با توکل به اینها ، دنیا را می گرداند !!

بعد از عیددیدنی ، رفتیم خواهربانو را از محل کارش که از شعبات خاص « یمن قهوه سی » است و در یکی از خانه های قدیمی تبریز مستقر هستند ، برداریم ... فرصتی شد و چند تا عکس گرفتیم و نوراخانیم کمی دور حیاط دوید و بازی کرد و چایی خوردیم و برگشتیم ...

 

 

خانه قدیمی سرخه ای ، متعلق به میرزامهدی فراشباشی ( مهدی خان ) داماد مظفرالدین شاه ، محله سرخاب تبریز

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام جمعه 10 فروردین 1403 ساعت 18:39

با درود
همکلاس من با وجود اینکه استعدادش در حد نرمال بود ولی خیلی با برنامه بود
تابستان مشغول درس سال بعد بود
نتیجه
قبولی در رشته ی پزشکی دانشگاه تهران شد

سلام
جوانها و نوجوانانی که برای رسیدن به هدف خود تلاش می کنند از آنهایی که برای اهداف و خواسته های پدر و مادرشان تلاش می کنند (!) موفق تر و سرزنده تر هستند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد