چهار نفر بودند
اسمشان اینها بود:
همه کس ، یک کسی ، هر کسی ، هیچ کسی .
کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که "یک کسی" این کار را به انجام می رساند، "هرکسی" می توانست این کار را بکند ولی "هیچ کس" اینکار را نکرد. "یک کسی" عصبانی شد چرا که این کار کار "همه کس" بود اما "هیچ کس" متوجه نبود که "همه کس" این کار را نخواهد کرد.
اممما واقعیت این است که زیبایی این مطلب در دکوراسیون آن می باشد !! و علاوه بر آن چند پهلو بودن آن و کارآمدی آن در هر زمان و مکانی (!) و الزاما از نویسنده اش که عمدا نامش را پاک کردم یک سیاستمدار نمی سازد و بیشتر یک نان به نرخ قلم خور می باشد !؟ چرا که قالبی ساخته است که دوستانش و دشمنانش می توانند از آن بیک اندازه استفاده بکنند !!؟ و حتی نمی تواند ادعا بکند که حتما به چه منظوری خوانده شود ... چون خوانش یک متن ادبی بعهده خواننده است و تولیدش بعهده نویسنده !؟
گاهی اوقات خواننده های مثلا معترض ، با مجوز ارشاد یک کنسرتی می گذارند و مردم می روند برای ترانه ای که می خوانند پول هزینه کرده و کف مرتب می زنند و توی دلشان می گویند: دیدی چه ترانه ای خواند ؟ آنهم توی این شرایط !؟ منظورش فلانی بود هاااا !؟ در حالیکه نمی دانند که آن ترانه را شصت - هفتاد سال پیش ، فلان توده ای شناسنامه دار ، برای شاه درست کرده بود !!؟
و مهم تر اینکه ، قرار نیست اگر « هرکسی » اشاره کرد (!) « همه کس » دنبالش راه بیفتد ...
بله بله
بستن شعر ترانه ها به سیاستمداران از قدیم باب بود
مثل ترانه ی جمعه های فرهاد و یا پریای داریوش
یا مرا ببوس فکر کنم نراقی خوانده است
ملت ایران از قدیم الایام سیاست زده بودند
بعد انقلاب که خدا برکت بدهد هیچ دونفری نیست که با هم قدم بزنند و بحث شون سیاسی نباشد
سلام

ملت ما از همه چی سر در میآورند و البته از سیاست که توخالی تر است بیشتر از هر چی !؟