یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

تیغ خدعه ...

 ...

دستت چو تیغ خدعه فرود آرد
حتی به راه داد
هشدار
عاقبت
آن تیغ را به قلب تو می کارد

 ...

( مهره سرخ - سیاوش کسرایی )

 

 

حکایت والیبال و فینال ما جز خدعه ای ناشیانه نبود تا مگر از این راه با یک تیر سه نشان زده شود ... 

 ۱- در استادیومی  در شهر ارومیه ، هواداران دوآتیشه  والیبال که عاشقانه و بصورت سنتی والیبالی هستند ، به عشق والیبال یک صدا ایران ایران (؛) بگویند...

۲- بیش از بیست سال فریاد و صدای ارومیه خشک شده با فریادها و هورا کشیدن های بی اساس والیبالی پوشش بدهند و بزعم خودشان روحیه سازی کنند

۳- با استفاده از شور و تشویق شش هزار تماشاچی ، ژاپن پر درخشش را در ایران ، دست و پا بسته ، دست تیم یکدست شده ای بدهند که انگار همه شان اسهال خونی داشتند و جام قهرمانی را بالای سر ببرند

 

ولی حق به حق دار رسید و ژاپن مزد تلاشش را کرفت و تیم والیبال ضعیف شده و بازیچه دست چند بازیکن پیرپاتال و مربی بله قربان  گوی فدراسیون مریض !! چنان بد باخت که گدای کور سر میدان شهرداری ارومیه هم متوجه شد !!؟ و تماشاچی ها با هو کردن عبادی پور و دوستانش ، و تشویق یکپارچه تیم ژاپن ، نشان دادند که والیبال را بهتر از سیاست می شناسند و هر سه تیر خدعه را به قلب فدراسیون والیبال  و کارکردان ورزشی_سیاسی داخل سالن و طماعان کوتاه فکر سیاسی برگرداندند ...

 

آیا از هزاران فریادی که مظلومیت  دریاچه خشک شده ارومیه را بگوش کر شده مسئولین می رساند ، صدایی شنیدید !!؟


از هزاران دختری که در استادیوم بودند ، بغیر از چند قیافه عبوس اداری (!؟) که پشت سرویس زن ها نشسته بودند ، تصویری دیدید ؟!؟

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد