یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

کدام را بگویم ...

 

ماجرای من و سهام بانک بسیجیان که بعدها مهراقتصاد شد و بعد در یک شب مهتابی و در یک خلوت صمیمی ، تصمیم گرفته شد تا بهمراه دیگر بانکهای نامشروع (!؟) برود زیرمجموعه بانک سپه بشود و از این آمد و شد(!) و هزار و یک تبصره و ... هزاران میلیارد ( به نقل از بازرس و محرم اسرار بانک !) به جیب بانک سپه و متولیانش رسید ، خود داستانی در حد « هزار و یک شب » است !!

  

 

چگونه شد که من سهامدار شدم !؟ یک فصل مجزاست ... و چگونه شد که یک بنگاه سرتاپا منفعت بانکی ، بعد از واگذاری سهام اولیه ، بناگهان قیمت سهم اش از صد تومان پایه به شصت تومان نزول کرد که در علم اقتصاد می تواند چهار واحد دانشگاهی را شامل بشود !؟ و یک رکود ده ساله از جیب مشتریان و سهامداران و خرید صدها ساختمان و ملک و هزاران گردش مالی پر سود به نفع کارگزاران خدوم و صدیق و احیانا دلسوز  (!؟) و بعد آن تصمیم یهویی در شب مهتابی سال ۹۷ و قیمت گذاری کیلویی در پشت پرده و زدن چوب حراج به نفع تنها خریدار ( اینهم خود داستانی ست مختص این مرز و بوم !! مثل تاریخی که مورخ نشسته و هر چی شاه گفته را نوشته باشد و یکی مثل انوشیروان عادل در تاریخ معرفی شده باشد ؛ آنهم در قاراشمیش ترین برهه تاریخ ایران !؟ ) و بعد از دو سال که تقریبا اجناس سبد خانوار با حمایت دولت دروغ و کلید سه برابر شده بود و اجناس غیر شامل سبد خانوار چندین برابر (!؟) ، کم کم بفکر واریز ارزش ریالی سهام شده بودند که واریز سهام من شش ماه طول کشید و از طرف خودشان اشکالی تولید شده بود !؟ و بعد که فشارهایی به هیئت فروش و قیمت گذاری و ... وارد شد قیمت سال ۹۷ را اصلاح کردند و دوباره واریز را یک سال کش دادند تا پروسه تبدیل طلا به مفرغ ، در ارزش سهام ، عینیت بیابد !! و دوباره همان اشکال ششماهه را تکرار کردند و من داستان داشتم با این سهام و تلفن های مکرری که به جواب می ماندند !! و تلفن سانترالی که نوبت میداد و دعوت به صبر و شکیبایی می کرد و ...

 

و چند روز پیش برایم پیامک آمد که با مراجعه به سایت مربوطه ، در خصوص نحوه بازپرداخت (!؟) و رضایت (!؟) در نظرسنجی شرکت کنید... حالا اینکه همان لحظه چقدر اموات متولیان را مورد عنایت قرار دادم جای خود دارد ، ولی در مورد وجود اینهمه پررویی و ... تعجب کرده و به این باور رسیدم که در برخی زمینه ها ، آنهمه ترقی و پیشرفت و موفقیت ، بدون اینهمه پررویی نمی تواند راه به جایی ببرد ...

 

«حق» صورت های مختلفی دارد ؟! گاهی خود را حق می دانیم ولی این محق بودن شامل داستان پردازی های ذهن ماست !؟ گاه آنقدر حاشیه دارد که حق حالتی از شعار پیدا می کند !؟ ولی در زمانهایی حق چنان لخت و بی پیرایه می باشد که در ترازوی طرف مقابل هم به عینه مشخص است و ضایع کننده حق به آن معترف است !؟ این حالت از حق یک برگ برنده است و حیف است آن را بسادگی از دست داد ... آن را باید مثل یک ظرف عتیقه و گرانبها نگهداست و گهگاه فوت کرد تا غبارش برود !! این حق یک برگ طلایی بین دنیا و آخرت است و مثل اکسیر در روز حساب به کار خواهد آمد ...

 

همان بازرس و محرم اسرار سالهای دور که بعد از بازنشستگی اجباری حالا تبدیل به منتقد نظام شده است ، با یک تعریف خطی ساده به من می گفت :« باید حق را گرفت !؟ » گفتم :« ولی من بیشتر دوست دارم حقم محرز شود و آن وقت دنبالش نمی روم ... چون معتقدم بارَش بر گردن طرف مقابلم سنگینتر است تا فشارش بر جیب من !!؟ »

 

دوران بقا چو باد صحرا بگذشت

نیکی و بدی و زشت و زیبا بگذشت

پنداشت ستمگر که جفا بر ما کرد

بر گردن او بماند و از ما بگذشت

 

نظرات 1 + ارسال نظر
سلام یکشنبه 15 مرداد 1402 ساعت 10:09

خداوند نیامرزد خاتمی را
این بانکهای قارچ گونه از زمان او پا گرفت
به دولت احمدی نژاد رسید
باور می کنید
از درب منزل ما تا فلکه صادقیه دو کیلومتر راه
۱۷ شعبه بانک با اسامی مختلف وجود دارد
من زیاد نمی توانم در این مورد قلم فرسایی کنم
ولی می دانم یکی از عوامل ایجاد فتنه همین بانکها و روزی نامه ها است

سلام
پاگرفتن هر امری می تواند از یک فکر مثبت باشد ولی راه افتادن و درست پیش رفتن علاوه بر نیت مثبت ، مدیریت صحیح و سیستم می خواهد ، انحراف در امور از سازندگی شتابزده سردار و کارگزارانش شروع و به عمروعاص زمان رسید و بقیه بنوعی عاملان فساد رایج بودند ...
فکر کنید با مجوز بانک ها ، آنهمه زمین و ساخت و ساز لاکچری کردند ، برای چند بانک مستقل و بعد همه را یک بانک مادر با قیمت کارشناسی مال خود کرد !!؟ بانک را یهودی ها راه انداختند و هر کس در هر زمانی آن را تایید کرد یهودی بود و یا بدتر از یهودی !؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد