یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

و این دور باطل !!

 

اتفاقات همیشه برای ما ناخواسته است ، چون ما در هر زمینه ای در حال « اوج اوجا دویون نه ماخ » !؟ ( گره زدن سر کلاف ها !! ) هستیم و اگر ول کنیم سر کلاف از دستمان در می رود و دیگه بدتر ...

 

 

ما آن فراغت کافی را نداریم که در آینده دورمان که همین فردا باشد ، بفکر پیشگیری باشیم !؟ اگر اغراق نباشد ، هشتاد درصد مشکلات ما ، از هر رقم و نوع که باشند !؟ ,، به مسایل مالی مرتبط هست ... افق همیشه برای کسانی که در طبقات بالا نشسته اند روشن است ولی از طبقه ما اگر امیدی به گشایش هست ، بذری ست که در خیال می کاریم ... بعضی ها مشکل را در چهل و چهار سال اخیر می بینند ولی کمی بیشتر که عقب برویم ،مثلا شصت و چهار سال ( کمی کمتر یا بیشتر ! ) فروغ فرخزاد هم در چنین مخمصه فکری قرار گرفته بود و دنبال کسی میگشت ؛


من خواب دیده‌ام که کسی می‌آید

من خواب یک ستارهٔ قرمز دیده‌ام
و پلک چشمم هی می‌پرد
و کفش‌هایم هی جفت می‌شوند
و کور شوم
اگر دروغ بگویم
من خواب آن ستارهٔ قرمز را
وقتی که خواب نبودم دیده‌ام
کسی می‌آید
کسی می‌آید
کسی دیگر
کسی بهتر
کسی که مثل هیچکس نیست، 

مثل پدر نیست، مثل انسی نیست، مثل یحیی نیست، مثل مادر نیست

و مثل آن کسی است که باید باشد
و قدش از درخت‌های خانهٔ معمار هم بلندتر است
و صورتش
از صورت امام زمان هم روشنتر
و از برادر سیدجواد هم
که رفته‌است
و رخت پاسبانی پوشیده‌است نمی‌ترسد
و از خود سیدجواد هم که تمام اتاق‌های منزل ما
مال اوست نمی‌ترسد
و اسمش آنچنانکه مادر
در اول نماز و در آخر نماز صدایش می‌کند
یا قاضی‌القضات است
یا حاجت‌الحاجات است
و می‌تواند
تمام حرف‌های سخت کتاب کلاس سوم را
با چشم‌های بسته بخواند
و می‌تواند حتی هزار را
بی آنکه کم بیاورد از روی بیست میلیون بردارد
و می‌تواند از مغازهٔ سیدجواد، هرچه که لازم دارد،
جنس نسیه بگیرد
و می‌تواند کاری کند که لامپ «الله»
که سبز بود: مثل صبح سحر سبز بود.
دوباره روی آسمان مسجد مفتاحیان
روشن شود
آخ....
چقدر روشنی خوبست
چقدر روشنی خوبست
و من چقدر دلم می‌خواهد
که یحیی
یک چارچرخه داشته‌باشد
و یک چراغ زنبوری
و من چقدر دلم می‌خواهد
که روی چارچرخهٔ یحیی میان هندوانه‌ها و خربزه‌ها
بنشینم
و دور میدان محمدیه بچرخم
آخ...
چقدر دور میدان چرخیدن خوبست
چقدر روی پشت‌بام خوابیدن خوبست
چقدر باغ ملی رفتن خوبست
چقدر سینمای فردین خوبست
و من چقدر از همهٔ چیزهای خوب خوشم می‌آید
و من چقدر دلم می‌خواهد
که گیس دختر سید جواد را بکشم

چرا من اینهمه کوچک هستم
که در خیابان‌ها گم می‌شوم
چرا پدر که اینهمه کوچک نیست
و در خیابان‌ها گم نمی‌شود
کاری نمی‌کند که آنکسی که بخواب من آمده‌است،
روز آمدنش را جلو بیندازد
و مردم محله کشتارگاه
که خاک باغچه‌هاشان هم خونیست
و آب حوضشان هم خونیست
و تخت کفش‌هاشان هم خونیست
چرا کاری نمی‌کنند
چرا کاری نمی‌کنند

چقدر آفتاب زمستان تنبل است

من پله‌های پشت‌بام را جارو کرده‌ام
و شیشه‌های پنجره را هم شسته‌ام.
چرا پدر فقط باید
در خواب، خواب ببیند

من پله‌های پشت‌بام را جارو کرده‌ام
و شیشه‌های پنجره را هم شسته‌ام.

کسی می‌آید
کسی می‌آید
کسی که در دلش با ماست، در نفسش با ماست، در صدایش با ماست

کسی که آمدنش را
نمی‌شود گرفت
و دستبند زد و به زندان انداخت
کسی که زیر درخت‌های کهنهٔ یحیی بچه کرده‌است
و روز به روز
بزرگ می‌شود، بزرگ می‌شود
کسی که از باران، از صدای شرشر باران، از میان پچ و پچ
گل‌های اطلسی

کسی که از آسمان توپخانه در شب آتش‌بازی می‌آید
و سفره را میندازد
و نان را قسمت می‌کند
و پپسی را قسمت می‌کند
و باغ ملی را قسمت می‌کند
و شربت سیاه‌سرفه را قسمت می‌کند
و روز اسم‌نویسی را قسمت می‌کند
و نمرهٔ مریض‌خانه را قسمت می‌کند
و چکمه‌های لاستیکی را قسمت می‌کند
و سینمای فردین را قسمت می‌کند
درخت‌های دختر سیدجواد را قسمت می‌کند
و هرچه را که باد کرده‌باشد قسمت می‌کند
و سهم ما را می‌دهد
من خواب دیده‌ام...


ما همیشه دنبال کسی هستیم که مثل هیچکس نیست !!؟

 

نظرات 2 + ارسال نظر
سلام دوشنبه 19 تیر 1402 ساعت 06:44

با درود
شعر جالبی بود
تفاوت ما با یهودیت این است
که ما امام زمان را لز فرزندان حضرت اسمعیل می دانیم
در حالیکه یهودی ها لز نسل حضرت یحیی

سلام
شاید منظورتان از یحیی ، حضرت اسحاق باشد ...چون اسلام از طریق حضرت اسماعیل و یهودیت از طریق حضرت اسحاق به حضرت ابراهیم می رسند ...
تا جائیکه یادم می آید حضرت یحیی مجرد بود و نسلی به او متصل نیست ...
کجای این شعر بوی یهودیت می داد !؟

الهام سه‌شنبه 20 تیر 1402 ساعت 07:23

سلام
حالم رو زیر و زبر کردید با این شعر
کسی که در دلش با ماست..

سلام
شعرهای ساده و پرمحتوا واقعا تاثیرگذار هستند ، این روزها شاعرنماها، معماران و متخصصان ساخت شعرهای خوش فرم و اغلب بی محتوا هستند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد