یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

غازایاقی

اردیبهشت که می رسد ، سبزگیاهی بنام غاز ایاقی هم می رسد و ناگهان بازار سبزی فروشان پر می شود از این سبزی ارگانیک که برخی ها در پخت آش استفاده می کنند و شاید برخی های دیگر در غذاهای دیگر؛ ما جزو هر دو برخی ذکر شده نیستیم ، پس شهری هستیم !؟

  

 

زمانی یادداشت برداشته بودم تا مثلا کتابی ( بقول نورا !) بنویسم اندر احوالات هر ماه که نیمه کاره و نیمه تمام ماند ...

 

در وقت عبور از گذرگاههای بازار سنتی و نو ... ناخواسته گوش صداها و تلفظ هایی می شنود که هم دلنشین هستند و هم هوشبر (!؟) و برای زمانهای کوتاه و گاه درازی ذهن را درگیر می کند ... مثلا شما از قسمت تره بار فروشان رد می شوید و می بینید خانمی به فارسی ، دارد از فروشنده سوالی می کند در مورد وجود چیزی که نام آن ترکی است و این نام خود در منطقه ترک نشین ها به گویش های مختلفی بیان می شود ؛ یکیش همین غازایاقی !!  و می پرسد :« آقا قازیاغی دارید !؟ گازایاغی دارید !؟ غازیاغی دارید !؟ غذایاغی دارید ؟!  قزاقی دارید !؟ و ... » ( زبان شیرین فارسی است و حروف هم آوایی مانند «ق_غ_گ» و «ز_ظ_ض_ذ» و احیانا نزدیکی «ی» و« ر» در ترکی و ... )

 

غاز پرنده ای آشنا در فرهنگ ما و دیگران می باشد ... از اردک بزرگتر و از قو زشت تر (!؟) کمی پر سر و صداتر از هر دو (!؟) از نظر اخلاقی هم از راسته بداخلاقان و بد جور هم گاز می گیرد (!؟) در مثلهای عامیانه هم راهی دارد و می گویند :« یئمه می سن غاز اتینی ، بیلمه می سن لذتینی !!» ( یعنی گوشت غاز نخورده ای که لذتش را بدانی !؟ ) و هنوز شک عظیمی هست که این مثل در مخالفت است یا در موافقت ؟! چون گوشت غاز کمی بدمزه است و طعم گل و لای می دهد !؟ و مثل برخی زیبارو ها از دور دل می برد و از نزدیک سوهان روح است !!؟

 

و امما حکایتی شنیدنی ؛ در اوایل قبل از انقلاب (!؟) شهید قاضی طباطبایی در زندان بود و یکی از فوامیل دور ما رفته بود مشهد و دیداری داشت با بزرگی ، اتفاقا اردیبهشت بود !! ... در زمان خوش و بش معمول در جواب چه خبر از روزگار !؟ جواب داده بود :« همه چیز خوب و برقرار است و غازیاقی ها هم در آمده اند ... ( یعنی اردیبهشت هم به وقتش رسیده است و غازایاقی هم که اول اردیبهشت می رسد ، رسیده است !!؟ ) » استفاده از این عبارت ها و اشارت ها از نکات ریز زبان و کویش مختص تبریز است و برای همین حتی سایر ترک زبانان دور و نزدیک با این نوع محاوره خاص در تبریز مشکل دارند و خانم دوست من می گفت من ترکی بلدم ولی نمی دانم چرا متوجه حرفهای فلانی نمی شوم !؟ این را نوشتم تا اگر جایی دیدید دو نفر تبریزی حرف می زنند و عده ای هاج و واج فقط نگاه می کنند ، داستان دستتان باشد !!؟

 

خلاصه آن بزرگ غربت نشین (!؟) که از اطراف تبریز بود (!) و متوجه کلام گوینده نشده بود و پرسیده بود :« آقای قاضی از زندان درآمده !؟» و همان فامیل دور ما گفته بود نه آقای قاضی زندان هستند ، قازایاغی درآمده است !!؟ ( اینهم بماند به یادگار!)

 

نظرات 4 + ارسال نظر
سلام دوشنبه 25 اردیبهشت 1402 ساعت 09:42

درود
خاطره ی خوبی بود از اولین شهید محراب
البته ایشان قبل از مدنی به شهادت رسیدند ولی شهید اول محراب را مدنی می گویند
علی برکت الله
کاش عکسی از همان گیاه می گذاشتید
طرف های ما
شنگ و پا غازه ریواس و گنور قارچ در اردیبهشت فراوان است
مخصوصا وقتی آسمان رعد و برقی می شود
قارچ هم یهویی سر از خاک بیرون می کشد

ساام
شاید آن روزها محراب جایگاه دینی اش را به جایگاه حکومتی انتقال نداده بود !!؟ شاید هم جای شهادت آقای قاضی خیابان بود !؟ باید بپرسیم ببینیم درصد شهادتش را چند زده اند تا معلوم شود !؟
همان پاغازه معادل فارسی غازایاقی است ... البته پادر ترکی قیچ می شود و ایاق قسمت کف پا را شامل است ،این یعنی پاغازه فارسیزه شده غازایاقی هست و نه غازایاقی ترکیزه شده پاغازه !!؟

سلام دوشنبه 25 اردیبهشت 1402 ساعت 18:58

آیت الله دستغیب
در هنگام رفتن به مسجد برای اقامه نماز جمعه در خیابان به شهادت رسیدند
ولی آیت الله اشرفی اصفهانی چهارمین شهید محراب
در محراب مسجد بعد نماز جمعه و قبل از نماز عصر بشهادت رسیدند

روحشان شاد ،.. مصادیق امروزی « و منهم من قضی نحبه » بودند نه از و منهم من عشی بهر نحوه !!!؟

نگین شیراز جمعه 29 اردیبهشت 1402 ساعت 23:09 http://www.parisima.blogfa.com

درود بر جناب دادو و شب شما بخیر


آقا نیم ساعته دارم با پدرم در مورد و منهم من قضی نحبه و منهم من عشی بهر نحوه!! صحبت میکنم و تازه بعد از نیم ساعت مورد دوم رو گرفتم که چی به چی شد!!

ولی خوبه کمی فسفر سوزوندم! یه چیزی هم یاد گرفتم!!


عزیزی از اقوام مادری تعریف میکرد که یه روز داشتم از خیابون رد میشدم دیدم خیلی شلوغه از شخصی پرسیدم چی شده؟ گفت آقای پلیس از سر خیابون شروع کرده واسه همه ماشین هایی که پارک کردن، "جریمه یازیر" (جریمه مینویسه)
این بنده خدا هم که مثل من ساده دل بوده میگه چی؟ پلیس جَرمَی اَزیر؟
(گرمک له میکنه؟)!!

خلاصه که زبان آذری ست و ماجراهای خودش!

سلام
بند دوم از آیات زمینی است بر وزن بند اول که از بهترین آیات آسمانی ست ...
شرمنده از اتلاف وقت و فسفر

نگین شیراز شنبه 30 اردیبهشت 1402 ساعت 10:29 http://www.parisima.blogfa.com

شرمنده دشمنتون. نه اتلاف وقت نبود.
عرض کردم که چیزی یاد گرفتم.

خوب من به اندازه شما با آیات قرآن آشنایی ندارم.

بحثم با پدرم سر این بود که وقتی برای پدرم خوندمش، پدرم فکر میکردن چیزی از قرآن هست که ایشون نشنیدن یا یادشون رفته(جمله دوم) و تلاش میکردن یادشون بیاد!

سلام مجدد
متاسفانه استفاده از آیات قرآن در صفحات مجازی و مشابه سازی و ... کار خوبی نیست ولی گاه اشاره و کنایه و ... مورد استفاده می شود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد