یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

و ما ادرائک ما الفراق !!

در چند روزی که گذشت مبتلا بودیم به فراق و از دست دادن دایی بزرگ ... داشته ها و اندوخته های آدمی یکی یکی می روند و افسوس که جای خالی برخی دیگر پر نمی شود ...

   

در کنار خیلی از خصایص پسندیده و قابل توجه ، خانواده دوستی و صبر و حوصله دایی ، پیش همه زبانزد بود ... مردم همه ی رفتارها و زوایای اخلاقی هم را می شناسند ولی بندرت روی خصایص پسندیده کسی زبان به اقرار می گشایند ؛ شاید چون می دانند خیلی از این مسایل نسبی هستند و تابعی از شرایط فکری و محیطی و ... و آن را تابلو نمی کنند تا بعدا مجبور به پا پس کشیدن از گفتار خود نشوند و حتی تا زمان مرگ یکی صبر می کنند تا بعد از بسته شدن پرونده اش با راحتی خیال درباره اش حرف بزنند !!؟ ولی برخی ها در طول زمان و در شرایط مختلف چنان ثبات شخصیتی ای از خود نشان می دهند که مردم قبل از مرگ آنها نیز ، براحتی در موردشان حرف می زنند و صفات پسندیده شان ( و یا ناپسندشان را !؟ ) را در گوشه و کنار ذکر می کنند ... دایی جان معروف بود به صبر  ، معروف بود به دست و دلبازی ، معروف بود به مهمان دوستی ، معروف بود به خانواده دوستی  ...


 لطف دایی شامل همه بود ؛ چرا که همه را می دید !؟ اگر 50 نفر در خانه اش مهمان بودند ، همه را زیرنظر داشت ، حرمت بزرگان را نگه می داشت و حواسش به کودکان هم بود و با هر کسی به نحوی گرم می گرفت و شاید همه بنوعی خود را مهمان ویژه آن مهمانی می پنداشتند !؟

 

قبلا در مورد دایی بزرگ  زیاد نوشته ام ، وقتی کودکی بودم که نوشتن نمی دانستم ، مرا در بغل خود می نشاند و خودکار را به دستم می داد و دست مرادر توی دستش می گرفت و با هم جدول حل می کردیم ... عاشق خط خوش او بودم ... ما فقط جدول روزنامه کیهان را حل می کردیم چون بقیه روزنامه ها جدول آسانتری داشتند ... و آخر سر هم وسط جدول حل شده یک امضا می کاشتیم !!؟ من باندازه سن ام جدول حل کرده ام ؛ آنهم با خودکار  و البته جدول های آسانتر را هیچگاه نگاه هم نمی کردم ...

 

در سالهای دورتر ، مثلا حوالی سال 60-62 ، پنج یا شش کودک بین 5 تا 15 ساله را همراه خود می کرد و می رفتیم کوه ... از آن سوی کوه بالا که نزدیک خانه آنها بود می رفتیم و از این سو که خانه ما بود برای ناهار برمی گشتیم و هفته ی بعد بالعکس آن را می رفتیم ... این روزها که آن مسیر را نگاه می کنم می بینم یک مسیر طولانی بود از غرب به شرق  کوه عینالی در بالای بالای سر تبریز ... و همیشه نامش را به بزرگی در تعریف هایم از او یاد می کردم و او را بعنوان معلم و مربی بزرگ خودم در کوهنوردی می دانستم ...

 

اهل ملاحظه بود و همه چیز را لحاظ می کرد !! گاه حرف هایی را بیش از پنجاه سال به زبان نیاورد تا کسی رنجیده نشود و حرفهایی که با خود برد و نگفت ... برای خودش در بین فامیل ، مخزن الاسراری بود !! چیزهایی می دانست که کس دیگری نمی دانست !! البته فاصله سنی قابل ملاحظه ای نسبت به دیگران داشت و همیشه مورد احترام بود !؟ سالهای دروتر که مادرم کودکی بیش نبود ، و او داداش خانه بود بدلیل همین تحکم شخصیتی که داشت به او احمدشاه می گفتند ... مادرم می گفت یکبار پدرم ( پدربزرگ ) لطیفه ای تعریف کرد و همه خندیدم ، و دایی تنها تبسمی کرد و پدرم گفت : " معلوم بود که لطیفه خیلی باحال بود که احمدشاه هم لبخند زد !! " آدم خشکی نبود ولی شخصیت محکم و جالبی داشت و داستان هایی زیاد ...

 

در برخی برهه های تاریخی یک کشور نسل هایی پدید می آیند که حاصل برآیند مسایل مختلفی هستند و بنوعی شاخص می شوند ، متولدین بین سالهای 1310 تا 1320 از این دست هستند و شاید 5 سال کمتر و بیشتر را هم شامل بشود !!؟



یکی از نشانه های آدم های بزرگ داشتن داستان های زیاد در زندگی است ... روحش شاد

 

نظرات 6 + ارسال نظر
رضوان پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1402 ساعت 11:20 https://nachagh.blogsky.com/

تسلیت.سخته.خدا روحشان را شاد گرداند بقای عمر شما و ...

روح همه رفتکان شاد
ممنون

بهار شیراز پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1402 ساعت 12:28 https://baharammm.blogsky.com/

روحشون شاد... با دیدن عکس شون یه عزیزمممممممم بلندی گفتم ...
این آدم ها گنجینه ای هستند...کاش نامیرا بودند

روح همه رفتگان شاد
نامیرایی ممکن نیست ولی ماندگاری در قلب ها و یادها چرا ...

amir پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1402 ساعت 15:49

سلام روحشان شاید و چقدر شما شبیه دایی هستید چه از لحاظ ظاهر و چه از لحاظ اخلاق

سلام
از قیافه شاید کمی
ولی عمده اخلاقم به دایی سومم شبیه تر است که همه چیز داشت جز اخلاق

الهام پنج‌شنبه 21 اردیبهشت 1402 ساعت 22:24

سلام
حتی شنیدنِ وصفِ ایشون هم لذت‌بخش بود، خوش به حال شما که از نزدیک درک‌شون کردید.
روح‌شون شاد و بیش باد چنین انسان‌هایی..
قبلا در پیج‌تون خبر رو دیدم و منتظر بودم اینجا چیزی بنویسید. در این چندروز به یادِ غم و حال‌تون بودم.

سلام
اینها چند برگ بیشتر نبود از کتاب بزرگ بودن با ایشان ...
ممنون

سلام جمعه 22 اردیبهشت 1402 ساعت 10:39

روحش شاد باد
چه خصلت های خوبی داشته است
مرد دوست داشتنی ای بوده است
و تیپ اش شبیه خلبان‌های نیروی هوایی می باشد
خوشا به حال آنهایی که وقتی می روند
مردم میگن چه زود رفت
و بد به خال آنهاییکه رفتند و مردم می گویند آخیش چه خوب شد رفت

روح همه رفتگان قرین رحمت باشد

نگین شیراز جمعه 29 اردیبهشت 1402 ساعت 23:49 http://www.parisima.blogfa.com

تسلیت میگم، بقای عمر بازماندگان باشه ..

بعضی چهره ها رو وقتی برای اولین بار میبینی، فکر میکنی سالهاست ایشون رو میشناسی. یه حس آشنا ..

روحشون شاد و قرین آرامش

روح همه رفتکان بالاخص برادر نازنینتان شاد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد