حقیقت امر این است که عمر نباید به بیهودگی و علافی بگذرد ، ولی واقعیت جاری در جامعه می گوید که بیهودگی و علافی بیشترین تحقق را در جامعه دارد ...
حقیقت می تواند تمام تعریف ما از یک امر باشد ولی واقعیت قسمتی از آن تعریف کامل است که ملموس و قابل اندازه گیری و ... می باشد !!؟ عنوان مطلب چون آهنگین و موزون بود در بالا نشست و الا همه گیری واقعیت یک امر نمی توان ارزش آن را بالا ببرد و حقیقت اگرچه تنها مانده باشد ، در صدر قرار دارد !؟
زندگی دنیوی ، همان واقعیت زندگی ما ، بر قاعده ای بنیان گذاشته شده و یا شکل می گیرد که اساس و اکثریت مشغولیت های ضروری و غیرضروری ، بیشتر از لهو و لعب نیست ... ما یا از بیهودگیِ بد ناراحتیم و یا از بیهودگیِ خوب خوشحالیم ...این تقریبا همه را شامل می شود و اگر استثنایی در این میان باشد ، به تعداد کمی نسبت به اکثریت هست و درصدش به لحاظ ریاضی بسیار اندک است !؟ آنقدر کم که به لحاظ فیزیکی می شود از وجودشان صرفنظر کرد !؟ ولی همین تعداد کم از نظر ریاضی ، از نظر معنوی و ارزشی می تواند آنقدر ارزش داشته باشد که عصر و دوره ای از زندگی انسان ها را بتوان به لطف وجود آنها ، زیر سبیلی رد کرد !!!
همین کلمه زیرسبیلی ، بار جنسی خفنی دارد و یک عالمه مردسالاری در آن نهفته است !؟ انشالله روزی برسد که فرهنگستان زبان از استعمار عده ای معدود خارج شود و به تعداد مساوی زن و مرد فرهیخته (!؟) و لااقل تراریخته (!؟) در آنجا بنشینند و فرهنگ را از این جنسیت زده گی رها بکنند !! معضل فرهنگ ما ورود کراوات نیست که وقت و پول صرف کنیم و برای معادلش گردن آویز ... پیدا بکنیم !؟ ما باید بار اضافی و جنسیتی را از روی کلمات برداریم تا کلمات وضوح بیشتر و بهتری داشته باشند ؟! وقتی به معلم می گویند فرهنگی ، من تصور می کنم یک تریلی با بارش را بسته اند به دم یک پراید و ول کرده اند در جاده چالوس تا به شمال برود و فاجعه اینکه عده ای منتظر رسیدن آن بار در شمال ، چشم به راه باشند !!!؟
مشغولیت های زندگی چه برای گذران اوقات فراغت باشد و یا برای امرار معاش زندگی و چه واقعا لذتجویی بیهوده (!؟) هیچکدام نمی تواند آنقدر ارزش داشته باشد که جمله « وقت طلاست !! » را تحقق و عینیت ببخشند ... برای رسیدن به این سطح از ارزش باید از سطح مدار زندگی روزمره رد شد !؟ حالا یا یک پله بالاتر و یا یک پله درون تر ... در این حالت زندگی می تواند تولید سرور بکند !! سرور سر منشا همه لذت خواهی ها ، شادمانی ها و خوشی هاست ... به حای اینکه لذت و خوشی و شادی از اصل زندگی و انرژی مورد نیاز برای زنده بودن گرفته شود و نقش سوهان روح را برای زندگی بازی بکند ، می تواند از محصول زندگی خوب و ارتقا یافته که همان سرور است گرفته شود!!! لذت و شادی و ... که از سرور بدست می آید آنقدر زیاد است که علاوه بر نیاز روزمره خود انسان ، می تواند اطزافیان و جامعه اش را نیز سیراب کند ...
سلام
سال نوتون مبارک
امیدوارم همونطور که به زیبایی توضیح دادین، زندگیتون سرشار از این سرور باشه و همیشه در مسیر بیرون زدن از این زندگی روزمره و رفتن به سمت منشاء خوشیها باشید.
سلام
عید شما هم مبارک