با حافظ ...

دیروز چند جا منبر کذاشته بودم که با هم تفاوت فاحش داشتند و در برخی زمینه ها دقیقا مخالف هم بودند ؟! ریا نباشد این از چیره گی در فن بیان ناشی میشود و اینکه آدم چگونه بتواند نسبت به شرایط اطراف، ارابه سخن را به گردش دربیاورد !!!
 

ظاهرا این امر کمی غیر اخلاقی بنظر می آید ولی جامعه ما پر است از افراد چند چهره وچند منظوره که هم به درد میخانه می خورند و هم به کار مسجد می آیند ، پای هر منبری هم می نشینند ، نه برای یاد گرفتن ، بلکه برای اظهار فضل بیشتر !؟ و صادق ترین آدم ها حداقل دو چهره را دارند ... می ماند استثناها که اصولا در بحث های روزمره و معادلات اجتماعی ، عدد آنها برابر با صفر گرفته می شود ؟!

یک جایی شعری از استاد شهریار را برای کسی خواندم ، استاد این شعر را برای اینشتین سروده بود که خودش داستانی دارد شنیدنی که می توانید در اینترنت بسرچید و پیدا کنید ... در جایی هم از این شعر در تقبیح استفاده غلط از علم و ساخت بمب اتم و کشتار مردم و ... می گوید : مگر یک مادر از دل وای فرزندم نخواهد گفت !!

اینها را که گفتم و طرف هم مرتب تایید می کرد ، اضافه کردم که ترکیه هشت سال بصورت علنی و مخفی و ... در تخریب شهرهای سوریه نقش داشت و شاید این لرزه ها اثر چند تا از آن آه های مادرانه باشد!!!؟

امروز هم یک حافظ پرست (؟!) داشت از قیمت دلار و اقتصاد کشور و ... حرف می زد و به او گفتم : البته این نوع بهم ریختگی در همه جای تاریخ مشهود است و مختص این روزها نیست ، مثلا وقتی حافظ می گوید: میان گریه می خندم که همچون شمع در محلس / زبان آتشینم هست و لیکن در نمی گیرد  ... معلوم است که در آن روزگار هم کارها گاهی جوری پیش می رفته که چنان سردرگمی بزرگ بوجود می آمد ، اگر کسی حالا این حرف را بزند معلوم است که هم در خانه دلار دارد از گرانی اش خشنود است و هم گرانی سایر اقلام یقه اش را فشرده و دارد جان می دهد !!!؟

خدا رحمت کند شاعران قدیم را هر گونه قاب مناسب حال ، برای ما به یادگار گذاشته اند !!!؟