نیمه شب ...
نیمه ی شب کجاست !؟ حالا حوالی ساعت پنج صبح است ... موقع سحر ... نیمه شب وقتی ست که ما بساط شام مان را می اندازیم !!؟ و ابتدای بامدادان به خواب می رویم ...
دیشب حوالی یازده خوابیدم و صبح حوالی چهار بیدار شدم طبق معمول یک جلسه هم اندیشی با خودم داشتم ... هر روز بابت این سحرخیزی شکرگزارم ولی آن چنان که باید نمی توانم استفاده بکنم ولی مثل آنهایی که دارند و استفاده نمی کنند و تعدادشان در کشور من زیاد هستند !؟ حداقل دلم به داشتن خوش است !؟ این یک جنبه اژ اشتراک من با ملتی ست که دیوار به دیوار هم ، زندگی می کنیم ...
دیروز صبح یکی به من گفت که دلار دارد به مرز پنجاه هزار تومان می رسد !! گفتم لابد ما را هم دارد با خودش بالا می برد !؟ مثلا مرغ را بالا می برد ، ماهی را بالا می برد ، مسکن را بالا می برد ، ماشین را بالا می برد و ... گفت ولی این رشد نیست ، تورم است !؟ گفتم بنظر من تورم نیست ، حباب بزرگ است !! و موجودیت یک بادکنک به تورمش است ، ملت ما عاشق پف کردن هستند ، حتی در ناگوارترین شرایط زندگی ... گفت ولی دیر یا زود خواهد ترکید ... گفتم و آن ترکیدن رشد است !! ولی در طول تاریخ هیچگاه مردم ما نترکیده اند بلکه در لحظه آخر بادشان را در دولت خالی کرده و آن را ترکانده اند و بی رشد و بی ترقی (!؟) چشم به باد مانده اند تا باز متورم شوند و خوش باشند ...
دیروز در مناطق زلزله زده ترکیه یک بسته دو میلیون دلاری پیدا شده است ... چقدر برنامه و چقدر آرزو در کنار آن بسته زیر آوار مانده بود ؟! دورزمانی در زلزله بم ، مردی با اضطراب و هیاهو دنبال کودکش در زیر آوار بود ، امدادگرها از جان مایه گذاشتند تا راهی به زیرآوار پیدا کنند ، مرد بسته ای را پیدا کرد و نه کودک قنداق شده ای و بلافاصله از محل دور شد ، شاید محتملی که محلی ها دادند این بود که بسته تریاک بود و سرمایه ای برای از نو ساختن !!!؟؟ هنرمندان و سلبرینتی ها مشغول هنرنمایی و بازارگرمی برای جلب کمک های مردمی هستند و میلیونها لیر برای زلزله زده ها جمع کرده اند ولی واقعا هزینه دوباره ساختن یک شهر و روستا و استان چقدر است !؟ گر بریزی بحر را در کوزه ای ، چند گنجد قسمت یک روزه ای ( آیا درست نوشتم !؟)
کم کم دارد صبح می شود و من هنوز بیدارم ، انسان های موفق هنوز در خواب هستند ، آفتاب آنها از بازار طلوع خواهد کرد ...
