بی تربیت !!

داشت عباس قلی خان پسری

پسر بی ادب و بی هنری

اسم او بود علی مردان خان

کُلفَت خانه ز دستش به اَمان

پشت کالسکه مردم می جَست

دلِ کالسکه نشین را می خَست

هر سحرگه دمِ در بر لبِ جو

بود چون کِرمِ به گِل رفته فُرُو

بسکه بود آن پسره خیره و بد

همه از او بدشان می آمد

هرچه می گفت لَلِه ، لَج می کرد

دهنش را به لَلِه کج می کرد

هر کجا لانه گنجشکی بود

بچه گنجشک در آوردی زود

هرچه می‌دادَند می گفت کم است

مادرش مات که این چه شکمست !

نه پدر راضی از او نه مادر

نه‌ معلم نه لَلِه نه نوکر

ای پسر جان من این قصه بخوان

تو مشو مثل علی مردان خان

یکی از دوستان من ، در هر برخوردی که با یک آدم بی تربیت داشته باشد ... بلافاصله می گوید : داشت عباس قلی خان پسری !! امروز داشت در مورد یکی از پسرهای فامیل که اتفاقا خیلی هم نزدیک هست ، چیزهایی تعریف می کرد که این بار من گفتم : داشت عباس قلی خان پسری !!

دیروز یک پسر جوان در تاکسی نشسته بود و منبر گذاشته بود که من سوار شدم ... از یک نفر خانم پیاده تعریف می کرد که حین رانندگی ایشان بدون توجه مافی ، به ماشین او خورده بود و طبق گفته او می خواست او را تیغ بزند و ... و ضمن حرفهایش گفت که منهم ماشین را خاموش کردم و گفتم با اینکه کواهینامه ندارم (!) ولی یک ریال نمی دهم بگذار هر چه می خواهد بشود !؟!؟ پرسیدم : گواهینامه نداری و ماشین می راندی !؟ گفت: بله گفتم : بدون گواهینامه رانندگی کردن جرم و بی قانونی اش آنقدر بالاست که چنین شخصی به یک قاتل هم نمی تواند ایراد بگیرد آنوقت منبر گذاشته ای که چه !؟ گفت: کار واجب پیش آمد و مجبور بودم بروم گفتم : با تاکسی می رفتی !؟ گفت : پول همراهم نبود!؟  دیدم بدجور قافیه را باخته و هی دارد زور میزند از گل دربیاید ، باخنده گفتم : برای کسی که اندازه کرایه تاکسی پول نداشته باشد ، در زندگی هیچ کار واجبی تعریف نشده است !!؟