یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

کانفیگیرئشین !!

 

اندر داستان های تمثیلی کوچه و بازار آمده است که خداوند وقتی حیوانات را خلق کرد و فرمود تا برنامه زندگی آنها را نصب کنند (!) جناب الاغ وقتی که کانفیگیرئشین زندگی اش را دید سری به تاسف تکان داد و از در شکایت در آمد ...

 

 

و سوال کرد که کِی از این زندگی نکبت بار خلاص خواهد شد !؟ و جواب گرفت که هرگاه سرگین اش بوی گلاب بدهد روز خلاصی او خواهد بود !! و از همان روز هر گاه جناب الاغ تولید سرگین می کند آن را بو می کشد تا بببیند بوی گلاب می دهد یا نه !؟!


داستان را خلاصه نوشتم تا باندازه کافی جای حرف و حدیث داشته باشد !! و هم اینکه برخی شاید فکر بکنند که عنبرالنساء این روزها با نرخ دلار بالا می رود و می شود با یک کیلو عنبرالنساء ، ده لیتر گلاب خرید !؟ ولی این معامله شامل انسان هایی می شود که خارج از کانفیگورئشین جناب الاغ به مسئله نگاه می کنند والا برای الاغ داستان همانی هست که هست !!؟؟

 

و امما این حکایت چرا در اینجا آمد ، بی دلیل نبود ... یکی از دوستان که چاپخانه دارد از یکی از سازمان ها سفارش گرفته بود و از قرار معلوم کارپرداز که کارمند اسبق همانجا بود و بدلیل درایت بالا بعد از بازنشستگی هنوز در حال خدمت رسانی بود (!) با یک ساشی بلند آمده بود چاپخانه و رفته بود اعلام کرده بود که انجام سفارشات از عهده آن چاپخانه خارج است !؟ طبق معمول من رفتم و کمک حالش بودم تا اولین سفارش را با سربلندی تحویل بدهد و نیم وجب هم از سرشان بالاتر بود !! و تقریبا در دمدمای تحویل سفارشات خبر آمد که فرد مزبور را کنار گذاشته اند !! خلاصه اینکه فاکتور سفارشات را رد کرده بود و از حسابداری زنگ زده بودند که آیا در نوشتن فاکتور اشکالی پیش آمده یا نه !؟ و بعد کاشف به عمل آمده بود که فرد مزبور سال قبل هر دفتر از آن سفارشات را تقریبا 5 برابر هر دفتری که امسال تهیه شده بود به سازمان مربوطه چپانده بود !!؟


وقتی من خبر را شنیدم گفتم : " شنیده بودیم که در کشور آلمان وقتی سایز زندگی یکی کمی نامتعارف رشد بکند و مثلا ماشین اس را به یک کلاس بالاتر تبدیل بکند ، مسئولینی هستند تا ببینند افزایش درآمد ناشی از چی بوده است که این توان مالی را باعث شده است !!؟ در کشور ما مسئولین که تیغشان دولبه می بُرد ؛ و البته نه همه ی آنها و مسئولینی می شناسم که سطح زندگی شان ، هم رده و یا پائین تر از کارمندانشان می باشند !؟ و کارمندانی هم هستند که همیشه نالان تشریف دارند و خدا را شکر از زیر میز گرفته تا بالای ابرها درآمد دارند و آن درآمد نامشروع را به رخ می کشند !؟ قانون هم که عین جیگر مادام زلیخا هزار و یک سوراخ در رو دارد و هر کسی کنار ماده و تبصره ای اتراق کرده و مشغول می باشد !؟ این هم که اوضاع روزگار ماست ... و تازه تر اینکه همه هم دوست دارند از این اوضاع قاراشمیش خلاص بشوند !! و همیشه هم که مقصر یکی دیگر است !! و مردم بافرهنگ و فهیم ما ، همه با یک یا دو فاصله نَسبی به کوروش بزرگ می رسند و هر کس خشت نوشته کوروش را می بیند می تواند نام خودش را در آنجا پیدا بکند !!؟ می ماند زمان بهبود وضعیت جامعه (!؟) که بوی بهبود که همان بوی گلاب است از این نوع زندگی محال است به مشام برسد ... "

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد