یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

مهدوی دامغانی !!

یکی دور وز پیش بود انگار که در فضای مجازی خبر مرگ یکی دیگر از چهره های سرشناس قدیمی نشر شد ، من با این اسم از خیلی وقت ها پیش آشنا بودم و البته آشنایی اولیه ام برمی گشت به نام دختر ایشان که بعنوان مترجم مجموعه " کمدی الهی " شناخته بودم ؛ فریده مهدوی دامغانی !!

  

 

دیروز عصر باتفاق بانو و نوراخانیم رفته بودیم برج دیدنی !! بانو زا یکی از برج های تازه ساخته شده خیلی تعریف می کرد و رفته بودیم ببینیم به دلمان می نشیند !؟ از قدیم گفته اند : هر آنچه دیده بیند دل کند یاد !! و البته این روزها جیب باید کفاف دیده های دیده و خواسته های دل را بکند !! اینجاست که داستان تولید خنجر و زدن به دیده و ... ادامه پیدا می کند !!

 

شبانگاهان نزدیک خانه مادرم بودیم و سری هم به آنجا زدیم ... البته قبل از ان رفتیم و بصورت گذری از جلوی مغازه یکی از چهره های ماندگار و پیشکسوتان کوهنوردی شهر رد شدیم و سلام علیک سرپایی کردیم !! خیلی سال پیش بود که من یهوئی علام بازنشسته گی کرده و خودم را از کوهنوردی بازنشسته کردم و بشوخی اعلام پیشکسوتی کردم !! از آن زمان عده ای به شوخی و جدی مرا جناب پیشکسوت صدا می زنند !! دیروز همان فرد به برادرش رو کرد و گفت : " راستی چرا آقای پیشکسوت را در فلان جلسه دعوت نکرده بودند !؟!؟ ( با یک چاشنی طعنه و شوخی ! )" ... گفتم : "پیشکسوت داریم تا پیشکسوت !!؟ پیشکسوت هم سبک و سنگین دارد !؟ پیشکسوت هایی را به جلسات دعوت می کنند که در قدیم زیاد توسری خورده باشند . به صندلی خالی که به آنها تعارف شده نیاز داشته باشند !! من کارهایم را سرپایی رد میکنم تا نیاز به دعوت و صندلی نداشته باشم !! ( با کمی چاشنی طعنه و شوخی ! )

 

شب برای شام خانه مادر بودیم و نوراخانیم شلوغی می کرد !! من هم جلوی تی وی بودم تا ببینم زیرنویس ها چه خبری برایم دارند !؟!؟ خبر خاصی نبود ... کمی بعدتر یک مصاحبه پخش شد که مربوط به کمی قبل از فوت آقای مهدوی دامغانی بود ؛ همان فردی که اخیرا فوت کرده است ... نشستم پای تماشا !! مصاحبه بصورت دیجیتالی و راه دور بود ولی به دل من نشست !! ماردم یم گفت : " چرا نگه داشته اند و بعد از مرگش پخش می کنند !؟ " گفتم : " خاصیت خوب بودن و بزرگ بودن همین است ، سلبریتی و سیاستمدار نیست که تاریخ مصرفش زود تمام بشود ... " مطالبی که می گفت هم بنظر من خوب بود و البته می توانستم حدس بزنم که به مذاق نزدیک به 98% شنونده های برنامه خوش نمی آید !!؟؟ ( فکر کنید به مذاق اینهمه تماشاچی تلویزیون ایران خوش نیاید به مذاق چه درصدی که اینها را قبول ندارند خوش نمی آمد !؟!؟ ) ... آموزش نظام جدید را قبول نداشت و دوست نداشت و می گفت که بی فایده است !؟ من هم از خیلی سال پیش به این نتیجه رسیده ام و کشورهای دیگری هم قبل از ما صدماتش را دیده اند !؟ ولی لقمه ای هست که برایمان گرفته شده است و باید به زور هم که شده ( جویده یا نجویده !! ) قورتش بدهیم !؟ نتیجه نظام جدید آموزشی کشور مدرک سازی و مدرک گرایی شده است !! حتی تاثیرش در سایر حوزه ها هم بیشتر شده است (!) از وقتی دکتر و مهندس در سایه مدرک گرایی بیشتر شده است ، در آن طرف این کارزار (!) تعداد آیت الله و مجتهد و ... هم زیاد شده است !! انگار مسابقه دارند !؟

 

یک مطلبی هم در مورد روشنفکری پرسیدند و گفت : " من از 96 سال عمرم ، شاید حدود 80 سال است که بااین کلمه مشکل دارم ومی ترسم چیزی بگویم و به کسی بربخورد !! برای همین نظر نمی دهم !!

 

یک چیزی هم بود و آن اینکه ایشان 36 سال بود که آمریکا زندگی می کرد ... مجری هم گیر داده بود به اینکه شما چرا در اینهمه سال به ایران برنگشته اید و ... من نمی دانم این مجری ها برای سوالات شخصی ، نباید قبلا هماهنگ بکنند یا باید بپرسند و جواب نشنوند و خیط بشوند !!! اصلا شاید بچه هایش برده اند پیش خودشان تا هم مراقب باشند و هم دورهم باشند !؟

 

زنگ زدند ، بروم ...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد