یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

به من چه !؟ به تو چه !؟

 

دیروز پیامکی برایم آمد از یکی از همکاران سابق که مدت زمان زیادی عضو ارشد شورای اسلامی کار کارخانه بود و تقریبا نصف بیشتر سابقه اش را در همصحبتی با مدیران ارشد و مدیرعامل و ... سپری کرده بود !! و چند ماهی هست که بازنشسته شده است !!

   

پیام این بود :


بنام خدا

باسلام و احترام به کلیه ی بازنشستگان و مستمری بگیران و بازماندگان محترم تامین اجتماعی
با توجه به تصویب و اعلام ۱۰ درصدی حقوق بازنشستگان سایر سطوح توسط وزیر کار  و رفاه و تامین اجتماعی در سال جدید،  بدین طریق  نارضایتی  خودرا  از مصوبه هیئت دولت با تجمع گسترده در مقابل تامین اجتماعی اداره کل استان آذربایجانشرقی اعلام میداریم.
ساعت : ۱۰/۳۰ صبح
روز : دوشنبه مورخه ۱۶/۰۳/۱۴۰۴
مکان : مقابل اداره کل تامین اجتماعی استان آذربایجانشرقی  واقع در گلکار تبریز
شورای هماهنگی مستقل بازنشستگان و مطالبه گران تبریز


و کمی بعد هم دوباره زنگ زد که می دانم در هیچ یک از گروههای کارخانه و بازنشستگان نیستی و خواستم خبر داشته باشی !!؟


گفتم : " اعتراض برای چی !؟ مگر هیئت دولت کارشناسی نکرده است !؟ مگر دولت از گرانی ها خبر ندارد !؟ تازه امضای زیر نامه را هم دیدم ، این شورای هماهنگی مستقل دیگر چه صیغه ای هست !! حداقل از خانه کارگر اقدام می کردند بهترتر نبود ؟! "


و شروع کرد به دری وری گفتن پشت سر دولت و کارشناسان تامین اجتماعی و وزیر و معاون و خانه کارگر و ...


خندیدم و گفتم : " بقول مهران مدیری ( و البته مهم تر با لحن مهران مدیری) ؛ آیییی دلم خنک شد !! " و اضافه کردم : " یادت هست که دیرزمانی امورات مردم و کارخانه دست شما بود و برای خودتان کارشناسانی بودید ، خبره در همه کار !! برای بهره وری می بریدید و می دوختید !!؟ برای پاداش کارگرها سقف می گذاشتید و سقف دریافتی مدیران را برای اینکه بگذارند شما راحت بگردید و بچرید ، سان روف کرده بودید و البته خود تو می گفتی که یک ساعت کار مدیریتی ارزشش از هزار ساعت پتک زدن کارگر ارزشمندتر هست !!؟ حالا بال و پر کذایی ات شکسته است و بعد از بازنشسته شدن همقد کسانی شده ای که واقعا همقدشان بودی و البته سرافکنده تر!؟!! مطمئن باش آن که برای افزایش حقوق بازنشسته ها تصمیم گرفته است ، اگر کارشناس تر ا ز تو نباشد ، پائین تر از تو نیست ، فوقش مثل تو هست !!؟ آن وقت تو تصمیم می گرفتی و دیگران چوبش را می خوردند ، حالا یکی مثل تو تصمیم می گیرد و تو همراه با دیگران چوبش را می خوری !؟ ... اینکه دنبال حق رفتن خوب است را حرفی ندارم ولی در مقابل ساختمان اداره کل تامین اجتماعی ، من و تو را اگر کنار هم ببینند ، برای یکی مان بد نخواهد شد !!!؟ از فردا برو در حزب اصلاح طلب ها ثبت نام کن !؟ آنها هم روزگاری مثل تو بودند !! "

 

بنده خدا پشیمان شد از بابت پیام و زنگی که زده بود !!

 

یک شعر بلند از برتولت برشت را با اجازه خودم بیش از حد خلاصه می کنم و در حد تفکرات نابِ ملانصرالدینی می نویسم تا بیادگار بماند : " به من چه را گفته بودی و حالا باید به تو چه را تحمل بکنی !!؟ "

 

نظرات 1 + ارسال نظر
همسفر چهارشنبه 18 خرداد 1401 ساعت 23:29

لعنت بر ایشان و همدسته ای هاشان


سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد