یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

fifi

عنوان را نوشتم و بعد متوجه شدم که زبان را تغییر نداده بودم !!! منظورم همان به به!! به زبان خودمان شد که دیدم خیلی fifi شد !! حالا خوبه که جای امید هست و هنوز اوضاع آنقدر که نوراخانیم می گوید pipi نشده است !!

   

یک چک داشتم و زمان زیادی برای خواباندن برای وصول ولی نگهداشتم و چون می دانستم که برای خواباندن در حساب باید همانقدر زمان صرف کنم که برای وصول آن (!) برای همین نگهداشتم و دیروز سررسیدش بود و وقت نداشتم و امروز یک ربع به یازده در بانک بودم برای وصول !! شماره گرفتم و شدم 570 ... شماره 523 روی مونیتور دیوار بود ... شعبه مورد نظر حداقل دوبرابر یک شعبه معمولی هست و 8 باجه برای پاسخگویی دارد که در بهترین شرایط 4 باجه فعال می باشد !!!  ساعت مونیتور روی 8/35 صبح بود و تقویمش هم که 3/9 را نشان می داد !! واقعا امکانات برای چه وجود دارد وقتی که استفاده صحیح از آن نمی شود !!

 

دقیقا یک ساعت و بیست دقیقه نشسته بودم و ارباب رجوع و کارمندان را با یک نگاه بازرسی ، تماشا می کردم !! خانمی یک ساعت نشسته بود و تازه وقتی جلوی باجه رسید فهمید که باید برگه پر بکند !! و تا عینک درآورد و کارت بیرون آورد و ... کارمند رفت یک دور زد و برگشت !! از این قبیل کارها زیاد بود و با اینکه برخی شاکی بوند ولی انگار باید قاعده بازی رعایت می شد ... یک آقایی هم آمده بود و نفر بعد از ان خانم بود و شماره نگرفته بود و می گفت که بروید دوربین را نگاه بکنید ، من بعد از این خانم آمده ام و نیم ساعت است اینجا هستم !! کار که سخت شد به بدوبیراه و فحاشی هم کشید !! نگهبان آمد و معاون آمد و می خواستند دوزاری طرف را بیاندازند که اگر شماره نزده است باید برود بزند ، دوربین بازیچه نیست که بروند و نوبت این و آن را پیدا بکنند !! ولی طرف خیلی یاجوج و ماجوجی بود ... خدادر تعریف قوم یاجوج و ماجوج می گوید که سخت نفهم بودند !! به بغل دستی ام گفتم : " باید در بانک یک گاو صندوق بزرگ و خالی داشته باشند ، تا مشتری های گاوی مثل ایشان ( و او را نشان می دادم و بلند می گفتم و می شنید ! ) را بیاندازند داخل آنجا و عصر موقع رفتن باز کنند تا برود خانه شان !! " خانم بغل دستی ام گفت : " آقا دنبال شر نباشید ، حالا می آید و با شما دعوا می کند !!"


یک باجه فقط سفارشات مدیر را انجام می داد و مشتری هایش فرق داشتند و باید ابتدا می رفتند پیش رئیس یا معاون و بعد می آمدند آنجا !! شماره روی باجه روی 155 مانده بود !!! کار همان آدم گاو را هم همین باجه انجام داد ...

 

شماره ام را صدا زدند و رفتم جلوی باجه ، چک و برگه واریز را دادم و تا من کارت شناسایی بدهم کارهایش تمام شده بود ، کارت را نگاه هم نکرد !!!  و تمام شدم ... تقریبا یک دقیقه و بیست ثانیه طول کشید !!

 

اگر یک سوم مشکلات از دولت بیمار باشد !! دو سوم آن مستقیما به ملت بیمار برمی گردد !!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد