یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

خواب های آشفته 3 ( قسمت اول )

 

در ادامه پست های قبلی دو فقره از خواب های این ایام تب آلود را بصورت مختصر (11) می نویسم که بیادگار بماند ... البته این خواب ها حدود 6 فقره بودند که قرار بود طبق معمول نت برداری کنم ولی حالا خیلی ها کلا از یادم رفته اند !!

  

 

1)

یکی از این خواب های جالب مربوط به خبری بود که در رسانه ها پخش شده بود و در مورد وقوع زمین لرزه شدید و گسل و ... در غرب آمریکا بود !! من خبر را در اتوبوس شنیده بودم و از کم و کیف آن زیاد اطلاع نداشتم ولی وحشتناکی خبر خیلی بالا بود !! مخصوصا که نقل کننده ها اشراف زیادی به مسایل و اطلاعات حاشیه ای نداشتند و فقط هولناکی را بازپخش می کردند !! وقتی به خانه رسیدم با من تماس گرفتند که سریعا به مرکز مدیریت بحران بروم و من تعجب کرده بودم که بعد از اینهمه سال که قطع رابطه کرده ام چرا دنبال من فرستاده اند !! هنوز در تردید رفتن یا نرفتن بودم که یکی از دوستان زنگ زد و گفت پائین در ماشین منتظر من هست تا باهم برویم !!

 

چند دقیقه بعد در ماشین بودم و دیدم که با تجهیزات و لباس و ... نشسته است و انگار دارد اعزام می شود به ماموریت !! جریان را پرسیدم و گفت : " خوش بحالت که از هیچ چیز خبر نداری !!  دو روز است که آماده باش بالای 100درصد خورده ایم و شب هم همینجوری می خوابیم !!" گفتم : " آدمها با هم فرق دارند !! سرعت آماده شدن من بالاست و برای همین فرقی ندارد با کاپشن بخوابم یا با پیژامه !!؟؟ " راه که افتادیم ، صدای خش خش بیسیم روی اعصابم بود و برای همین خواستم تا خاموش بکند !! گفت : " من می گویم باید حتما آن باشیم و تو می گویی بیسیم را خاموش بکنم !؟ " با خودم فکر کردم چقدر اوضاع عوض شده !!؟ گفتم : " اگر چیزی راجع به ما باشد یکی از اینهمه اپراتور بیکاری که توی مرکز هستند !! ما را پیدا می کنند ... چه لزومی دارد به خزعبلات فلانی در پشت بیسیم گوش بکنیم !!؟ " یک  اشاره به سقف ماشین کرد و گفت : " هر ماشینی که بیسیم دارد ، با دوربین کنترل می شود که حتما روشن باشد ، ضمنا این دوربین ها شنود هم می کنند !! " گفتم : " کاش جریام دوربین و شنود را نمی گفتی تا راحتتر دلم را از این آشغالا خالی می کردم !؟ " ... کمی به سکوت گذشت و بعد پرسیدم : " حالا جریان چیه ؟ " گفت : " زلزله آمریکا را شنیده ای ؟ می دونی چه اتفاقی افتاده ؟ عدد بدهم یا خبر بخوانم !؟ " گفتم : " اول عدد بده ، لازم شد ، خبر هم می گیرم !! " گفت : " بین 18 تا 20 میلیون کشته !!؟ " خیلی تعجب کردم و گفتم : " همان بین اش ، دو میلیون آدم هست !؟ مگه چی شده !؟ آمریکا جر خورده ؟ " گفت : " یک زلزله بزرگ و غیرمعمولی (!) یک گسل را فعال کرده و باعث شده قسمت اعظم غرب آمریکا جدا شده و توی اقیانوس رفته ، کمترین عمق دسترسی به آنها را سیصد متر گفته اند !! " گفتم : " خب ... چیزی نگو ! بگذار کمی فکر کنم و بعد ... هرچند توی آن قسمت غیرمعمولی مانده ام !! "

 

کمی بعد در مرکز بحران بودم ، در پایگاه هلال احمر ... کسانی که اصلا دوستشون نداشتم و دوستم نداشتند ، آنجا بودند !! منهم با بی محلی تمام رفتم و یک صندلی خلوت پیدا کردم و نشستم ... از من خواستند بروم بالاتر ولی گفتم : " کسانی که جایگاهشان را می دانند ، زودتر آمده اند که بالاتر بنشینند!! من اینجا راحتترم ... " و بعد از چند دقیقه چراغها خاموش شد و فیلم نشان داده شد ... فیلم ها را از جایی کش رفته بودند و تماما قیچی خورده بودند !! ولی بازهم چیزی که می دیدم فوق العاده بود ، عکس هوایی هر چقدر بالاتر می رفت عمق فاجعه را پوشش نمی داد ... تصویر ماهواره ای گویاتر بود !! و فیلم هایی که زیردریایی های ارتش گرفته بودند ... کوسه ها جمع شده بودند تا اگر قسمتی از بدن کسی بیرون مانده ، بخورند !!! انگار منطقه وارونه شده بود ... جالب تر از همه دیواره ساحلی بود که انگار یک دیوار راست و غیر قابل نفوذبود با ارتفاع بالای 300 متر ... مثل اینکه کیک را برش داده بودند !!؟

 

چراغها روش شد و چشم همه گرد مانده بود ... تکلیف ما چی بود ؟ برای کمک می  رفتیم ؟ کسی که کمک نیاز نداشت ؟ فقط می توانستیم برای نماز میت برویم که آنها هم نیاز نداشتند!!! ذهنم داشت با خودش شوخی می کرد تا تلخی تصاویر را فراموش بکند ...


کسی پشت تریبون آمد که نمی شناختم برای همین ماندم تا گوش بدهم : " ما در آماده باش هستیم !! شاید بگوئید چرا !؟ یکی از احمق ها که ما می دانیم کاره ای نیست ولی دیگران روی او مثل آدم حساب می کنند و او را نزدیک به نظام می دانند در توئیتر نوشته است که بعد از 43 سال سیلی ایران در گوش آمریکا صدا کرد !!! اسرائیل هم قبل از او نوشته بود که این یک زلزله طبیعی نیست و احتمالا یک حادثه انسانی هست و انفجاری اتمی در زیر این گسل رخ داده است !! مجموع این دو حرف ،  ارتش آمریکا را در حالت آماده باش هسته ای قرار داده است و البته خیلی جدی هستند ... شاید امروز یا فردا یکی از شهرها مورد حمله واقع بشود ، حدس ما بیشتر روی تبریز هست !! "

 

صدایی آمد و من چشمم را باز کرده و از خواب پریدم ، نوراخانیم بود که با لگد به میله های اطراف تختش می کوبید !!

 


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد