یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

روز تولد مهندس ...

 

دیروز پنجم اسفند ، روز مهندس ، بود و مصادف بود با تولد نوراخانم !! از صبح که چشمانش را باز کرده بود هی داشت به زمین و زمان هپی بیرث دی !! می گفت ... البته خدا را شکر که از هپی بیرث دی (!) شمع فوت کردنش را می فهمد و برای همین بیشتر از آنی که ما فکر می کنیم ، لذت می برد ...

  
بزرگتر که بشود می فهمد که خوشحال بودن با کلمه هپی نمی آید و و هپی یک قرارداد بین آدمهاست تا مثلا مود آن را لحظه شان را بیان بکنند ، حالا با هر نیتی !!

 

بانو یک بسته بادکنک خریده بود و چون قرار بود تولد نگیریم و بدلیل کرونایی بودن برخی از بستگان به عید موکول کرده ایم !! خیل یخودمانی باشد و نمی دانم اینهمه بادکنک نقش چه کسانی را بازی می کرد !! خلاصه اینکه آن قدر بادکنک باد کرده بود که کلا از دهان تا حنجره تعطیل شده بود ... به دختر عمویش در تهران نوشتم : اگر هر کدام از تهرانی ها باندازه من در یک جهت هوا را فوت می کردند ، می توانستند از آسمان آبی و هوای تمیز لذت ببرند !! "

 

خلاصه اینکه دیروز و دیشب ، نوراخانیم ، باندازه کافی ، بالا و پائین پریده و بازی کرده بود !!

 

نظرات 3 + ارسال نظر
الهام جمعه 6 اسفند 1400 ساعت 10:13

سلام
به به
انشالله عمر عزیز رو در پناه خداوند به خوشی و سعادت در کنار شما طی کنه.. خیلی تبریک میگم.

سلام

یلدا جمعه 6 اسفند 1400 ساعت 11:44 https://ruzegar.com/

مبارک

نگین دوشنبه 28 شهریور 1401 ساعت 19:50

سلام و درود بر همشهری دادو

5 اسفند ماه پارسال (سال 1400) شب وقتی پسرم داشت میرفت بخوابه یهو یادم اومد روز مهندسه، بدو بدو رفتم قبل از اینکه بخوابه بغلش کردم چلوندمش بوسیدمش گفتم راستی روزت مبارک مهندددددددس ! بعد همسر جان یه جمله جالبی گفت که اصلا انتظار نداشتم .. میدونین چی گفت؟ گفت امروز تولد همشهری کوچولوت هم هستا .. منم که کلا ذهن رو زدم پارکینگ!! گفتم تولد کیه؟ گفت همون دوست وبلاگیت که یه دختر کوچولو دارن. برام خیلی جالب بود که یادش مونده بود ...

خلاصه گفتم که بدانید و آگاه باشید که تا اقصی نقاط مملکت تولد این دلما خانیم شیرین رو یادشونه !

تولد همشهری کوچولوی خودم خیلی خیلی مبارک باشه و امیدوارم عمر طولانی و با عزت داشته باشه در سلامتی و آرامش کامل..
اینم یه بسته کادوی ناقابل که توش پر از آرزوهای خوبه برای دیگیلی خانیم

سلام
اینهم بهاری در اواخر تابستان بود ... چقدر غافلگیرانه خوش بحال شدم ... ممنون که روز مهندس را بیاد داشتید و ایضا تولد نوراخانیم ما را ... از همین کودکی بساط آزمایشگاهش براه هست ... و ممنون از جناب همسر
و کادویی که فرستاده بودید را نگهداشتم خودش مه بزرگ شد باز بکند ، محبت تاریخ انقضا ندارد

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد