برای جمعه کارهای زیادی داشتم ولی به بانو گفتم اگر برای جمعه پیشنهادی دارند بدهند وگرنه جمعه را از نوع تفریح کاری خواهم ساخت !! پیشنهادی نرسید و خودم پیشنهاد دادم برویم طرف آستارا و شاید هم مسیر اسالم به خلخال و ...
شب که خانه مادربانو مهمان بودیم دیدیم که مادربانو هم پایی هست که با ما بیاید و برای همین با قصد تفریح ددری خوابیدیم و صبح حوالی ساعت 8 راه افتادیم ... نوراخانیم را هم پتوپیچ به ماشین بردیم تا باقی خوابش را توی ماشین بخوابد !! وقتی بیدار شد گفتیم کجا می روی ؟ و او هم گفت می رویم بیچ ( ساحل!! ) و آنجا پیتیکو( اسب!! ) سوار می شوم ... بقیه برنامه هم نوشته شد ...
رد تبریز از نیمه های شب باران می بارید و صبح که داشتیم از تبریز بیرون می رفتیم کم کم در ارتفاعات تبدیل به کولاک می شد ... ولی کمی بعد برف و باران قطع شدو آسمان ابری و هوای مه آلود جایگزین شد ...
رفتیم آستارا ، بازارگردی هم داشتیم ... ساحل هم رفتیم ... نورا اسب هم سوار شد ... اکبرجوجه هم خوردیم ... گردنه حیران را هم تماشا کردیم ...
سراب و کوهستان بزقوش در میان ابرها مه !!
لب دریا !!
اولین دیدار نوراخانیم با دریا !!
اینهم از تبلیغ حلوای عقاب بهمراه چای !!
در بازگشت از اردبیل تا سراب و تا بستان آباد باران داشتیم ... و از گردنه شبلی تا تبریز ، کولاک بود !!