یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

گفتگوی تمدن ها !!

 

می گویند: "  سنگ بزرگ نشانه ی نزدن است !! "

  


خیلی سال پیش یکی از ایران رفته بود سازمان ملل و از سکوت بزرگوارانه روسای جمهور سایر کشورها سوءاستفاده کرده بود و پیشنهاد گفتگوی تمدن ها را داده بود و بعد که به خاطر تمام کردن عرایض اش که بنوعی آزاد شدن وقت دیگران بود (!) برایش کف مرتب زده بودند !! فکر کرده بود که عجب پیشنهادی داده است !!!؟ و هنوز که هنوز است در توهم آن دلخوشی کاذب غرق است !!


دیشب حوالی ساعت 12 شب بود و من باتفاق نوراخانیم نشسته بودیم ، من پشت کامپیوترم و ایشان پشت لپ تاپ مادرشان و مشغول تماشای کارتون بودند !! هر از گاهی هم برای پرت کردن حواس من با صدای بلند با  نقش اول کارتونش حرف می زد !! و کمی بعد بلند شد و رفت دنبال وسایلش تا بازی بکند !! بانو بدلیل خستگی زیاد ، رفته بودند برای استراحت !! ( طول رفته بودند از طول خانه ی ما بیشتر شد !؟ )

 

و کمی بعد نوراخانیم آمد سراغ من و دستم را گرفت که بیا ... و مرا هم برد اتاقش و جایم را نشان داد و گفت بنشین !! کمی این طرف تر نشستم و دوباره گفت اوردا اوتی !! ( آنجا بنشین ! ) کم کم برای جمله سازی راه افتاده است و جملاتش تشکیل شده از یک مشت کلمه که با هم ادا می شوند !! ولی بهتر از خیلی ها منظورش را می رساند !! مثلا ما بعد از اینهمه سال نتوانسته ایم منظور سخنگوی دولت را از آسمون ریسمون کردن اوضاع بفهمیم !!

 

و بعد داشتیم کتاب می خواندیم ... سر برخی تصاویر توافق داشتیم و رضایت رد و بدل می کردیم !! ولی برخی جاها به مشکل برمی خوردیم !! او گوجه فرنگی را نشانم داد و می گفت " توماتا !! " من هم می گفتم : " خیر ... بامادور !! " او به من چپ چپ نگاه می کرد و من به او راست راست نگاه می کردم !!! لابد او به من به چشم عقب مانده ی پیف پیف (!)  می نگریست و من به او به چشم یک غربزده ی ایش ایش (!!) 


و خلاصه اینکه یاد پیشنهاد طلایی ایران در سازمان ملل افتادم (!) " گفتگوی تمدن ها !! "

 

نظرات 2 + ارسال نظر
محمدرضا دوشنبه 9 فروردین 1400 ساعت 22:10

سلام .سال نو مبارک
اون آقا مبحث گفتگوی تمدنها را از جائی دیگر که مربوط به دوران بیش از 20سال قبل از خودش بود به عاریت گرفته بود .یعنی مثل امروزی ها (کپی -پیست ) فرموده بودند البته بماند که کدام تمدن مد نظرشان بود .

سلام
ایام به کام
بهرحال اگر دروغ هم بود ، شیرین بود !!! اخیرا بابت کم کاری هایش از مردم عذر خواسته است ...

نگین پنج‌شنبه 12 فروردین 1400 ساعت 06:01 http://www.parisima.blogfa.com

سلام

چه گفتگوی پدر-دختری شیرینی!

یادمه دخترم کوچیک بود شبها میگفت برام قصه بگو، من گاهی از فرط خستگی چشمام میفتاد روی هم، با انگشتهاش چشمامو باز میکرد میگفت نعععععع چشماتو باز کن قصه بگو!!!

روحش شاد مادر همسرجان همیشه میگفتن بچه تا هفت سالگی حرفش حجته!! (یعنی باید حرفش رو دربست قبول کرد) من اوایل مخالفت میکردم که: این که نمیشه، پس تربیت بچه چی میشه؟
و ایشون میفرمودن اینو من نمیگم، از قدیم گفتن!!!!

منم دیگه جلوی ایشون حرف بچه رو حجت قرار داده!! آممممان وقتی به خونه برمیگشتیم چنان حجتی نشان بچه میدادم که میگفت مامان، از این ببعد تو خونه منو حجت صدا کنین!!

سلام
تربیت بچه مقوله ی خیلی بزرگی ست ... و ایضا راه آمدن با یک بچه !! بعضی ها دوست دارند در خانه رفتاری مشابه رفتار یک سرهنگ با سرباز را داشته باشند که نتیجه اش معلوم می شود !!
البته مجردها همیشه حرفهای تازه می زنند ولی وقتی متاهل شدند و بچه دار شدند ، می رونددر جایگاه سکوت می نشینند !!
حجت گفتید یاد دو فقره از بچه گربه هایم در کارخانه افتادم که خواهر برادر بودند و اسم شان را گذاشته بودم حجت ، بهجت !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد