یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

قانون 20 - 80 !!

 

امروز رفته بودم دنبال یک کاری ... فکر می کنم تعطیلی دو هفته ای با آن همه های و هوی که راه انداخته بودند (!) بیشتر از یک تعطیلی 30 درصدی نیست !! بااینکه 160 شهر را قرمز اعلام کرده اند ولی با اینهمه ارفاق و تبصره ای که لحاظ کرده اند و تقریبا همه را جزو گروه شغلی یک حساب کرده اند (!!) مثل اینکه وضعیت ، صورتی خیلی کم رنگ تشریف دارد !!!

 

  

یادش بخیر توی نشست های کارخانه ، یکی بود که از آنهمه نمودار و آمار و موارد کنترلی (!) یک مورد که به آن بیست - هشتاد می گفتند را خوب درک کرده بود ( و خدا را شکر که درک کرده بود !! ) و همیشه و در هر موردی به آن اشاره می کرد !!! البته این هم ناگفته نماند که در دست داشتن حداقل یک شاخص درست می تواند باعث بشود تا به مصداق آن شعر معروف ، لنگان خرک خویش به منزل برساند !!! فکر می کنم که این روزها اگر مورد کرونا و سرایت و پیشگیری را پیش او ببرند حتما می گوید که به روش بیست - هشتاد عمل شود !! و مطمئنا خیلی بهتر از این روشی که دولت و وزارت بهداشت پیش گرفته جواب می دهد !! جریان بیست - هشتاد هم از این قرار بود که می گوید : هشتاد درصد مشکلات ناشی از بیست درصد موارد می باشد و برای همین باید موارد را اولویت بندی کرد و آن بیست درصدی که هشتاد درصد معضل را باعث می شوند کنترل کرد !! پرداختن به هشتاد درصدی که فقط بیست درصد از مشکلات را باعث می شوند ، هدر دادن وقت و انرژی و پول می باشد !! چون غالب مدیران اجرایی ما در مقام حرف زدن، کلی گو هستند و در مقام تدبیر، جزئی نگر تشریف دارند (!) برای همین همیشه انگشت آنها روی هشتاد درصد موارد می باشد و عوام همیشه در صحنه هم همیشه از این ناحیه فریب می خورند و روز به روز بدبخت تر می شوند!! در حالیکه پرداختن به بیست درصد اصلی باعث می شود مردم از نظر سبک زندگی کمی به مشکل بربخورند ولی در یک بازه ی طولانی از دست مشکلات رها بشوند !! دقیقا مثل زندگی اروپائیان که به ظاهر خشک و سختگیرانه هست ولی زیباتر و خوشبخت نماتر می باشد !! و زندگی ما که دلبخواه و هر دمبیلی  می باشد ولی سرشار از زشتی ها و بدبختیهای پی در پی !!!

 

شما هم اگر یک روز در سطح شهر قدم بزنید و اشراف نسبتا خوبی به مسایل روزمره داشته باشید می بینید که دولت غالبا سراغ آن هشتاد درصد می رود که بیست درصد در سرایت و کمک به اپیدمی نقش دارد !! امروز من در سطح شهر بودم و تقریبا همه مشغول بودند !! همه هم که جزو گروه شغلی 1 می باشند و زیرمجموعه ی همان سه نقطه !! مراکز فروش میوه و تره بار سنتی در حد اعلای شلوغی بودند و به کار انتشار و سرایت مشغول (!)  قسمتی از بازار سرپوشیده که در قرق خواربار فروش های سنتی و جزء می باشند هم به همان صورت و کمی شلوغتر از روزهای قبل (!) کارخانه ها و کارگاههای تولیدی هم که باز بودند و به تبع آنها همه ی لوازم یدکی فروش ها و تعمیراتی ها هم باز بودند و در مجتمع فرزکاران که رفته بودم (!) کمتر از 20 درصد ماسک بر صورت داشتند !! چاپخانه ای هم رفتم که باز بود و مثل اینکه آنهم در سه نقطه قرار داشتند (!) اگر به کمک ماهواره می شد محل تمرکز آدمها را روی نقشه ی شهر رنگی کرد (!) مطمئن باشید که نقاطی که بیست درصد اصلی بودند و موثر در هشتاد درصد سرایت و انتشار کرونا (!) همه فعال بودند ... در حالیکه دولت رفته بود سراغ بوتیک هایی که هر ساعت دو نفر مشتری ندارند و صد در صد مشتری ها و صاحب مغازه ها ماسک زده تشریف دارند !!!

 

امروز روز پرباری بود !! و تنها یک مورد لنگی در کارم بود و آن اینکه یکی که لازم داشتم نه تنها بسته بود ، بلکه تلفن را هم جواب نداد !! شاید خانمش تلفن را توقیف کرده بود که مبادا زنگ بزنند و شوهرش وسوسه بشود و برود پاساژ ... همه ی پاساژها بصورت نیمه باز بودند ( یعنی کرکره پاساژ تا نیمه باز بود و مغازه ها کلا باز !! ) با این حال می توان امیدوار بود که ما کرونا را شکست خواهیم داد البته با تنی رنجور و زخم خورده و استخوان هایی شکسته !!

 

زنگ زدم و یکی را همراهم کردم و باتفاق رفتیم مغازه ی یکی از دوست - همکاران سابق !! تا از او کمک بگیرم ... کلی حرف زدیم و بعد از مدتها چقدر کیف کردیم از همصحبتی ... یکی آمده بود و کار سرپایی داشت و دست و رو نشسته وارد صحبت ما شد و گفت : " زندگی مثل یک پیست دو و میدانی هست که انتها ندارد و همه در حال دویدن هستند و انگار روی پیشانی مردم نوشته تا توان دارید باید بدوید !! " گفتم : " رشته ی دوی چهار صد متر امدادی را دیده ای !؟ زندگی مثل دوی ماراتن چند میلیارد انسان از نوع امدادیه !! ولی مردم امدادی بودن این مسابقه را فراموش کرده اند و دوست دارند هر کسی برای خودش بدود !! ناتوان ها حس بدبختی دارند ، متقلب ها سرافکنده هستند و موفق ها ، خسته !! "

 

نظرات 2 + ارسال نظر
نگین پنج‌شنبه 6 آذر 1399 ساعت 00:15 http://www.parisima.blogfa.com

سلام

شهر ما هم وضعیت مغازه ها همینه .. اکثرا باز هستن بعضیا هم نیمه باز و یواشکی!

لازم شد برم بخونم ببینم دو ی امدادی چیه .. البته یه حدس هایی میزنم ..

سلام
از دیروز داستان چماق وارد کار شده و شهر تقریبا تعطیل شده است ولی هنوز مشکلات مدیریتی و فرهنگی توی چشم می زنند ...

نگین پنج‌شنبه 6 آذر 1399 ساعت 00:19 http://www.parisima.blogfa.com

سلام مجدد

رفتم در موردش خوندم، تقریبا حدسم درست بود ولی نمیدونستم چوبی باید رد و بدل بشه ..

جالبه که مسابقات المپیک دو امدادی آقایون شونزده سال قبل از مسابقات خانمها برگزار میشده ..

خوب شد چیزی یاد گرفتم امشب ..

سلام مجدد
کاش مدیران ما هم کمی کمک حال هم بودند و بجای چوب لای چرخ هم کردن دست یاری به هم می دادند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد