یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

بهشت یا جهنم !!

 

امروز صبح هوس سنگک کرده بودیم ... برای همین حوالی ساعت 7 صبح رفتم تا نان تازه بخرم !! از حوالی 8 به بعد که مردم سحرخیز به نانوایی ها هجوم می آورند ، نان خریدن برای خودش داستانی می شود !!

   

سر راهم نان روغنی و نان بربری را هم می دیدم با چند نفری که توی صف بودند ولی با نانواها با سر سلام و علیکی کرده و رد شدم !! مطمئنا آنها هم دانستند که داستان امروز طعم سنگک می دهد !! توی راه یکی از بازنشسته های ماشین سازی را دیدم و یک خوش و بشی کردیم !! معلوم بود برای خرید نان حساب زیادی باز کرده بود و نانوایی زیاد شلوغ نبود و وقت اضافی آورده بود !! آدم بازنشسته که می شود برای همه ی کارها ، حتی صله رحم (!) ، وقت اضافی می آورد !! بعداز خرید نان بربری رفته بود میدان را یک دوری زده بود و تازه همقدم من شد تا برویم نان بگیرم و برگردیم ...حرف هم که همیشه برای زدن داریم !

 

سنگکی محل بسته بود !! کاری هم نمی شد کرد (!) این روزها همه ی کارها دلبخواهی شده است !! یکی دوست داشته باشد و 15 روز مغازه اش را ببندد (!) آیا به کسی مربوط است !؟ شاید هم مربوط باشد و ما نمی دانیم !! ولی یک چیز معلوم است و آن اینکه آزادی در ایران لنگه ندارد !! مشابه خارجی هم ندارد !!

 

باتفاق هم برگشتیم تا من دو فقره نان روغنی بخرم ... هنوز شلوغ نشده بود و خوش و بشی که کرده بودم (!) سرد نشده بود !!


توی راه داشتیم حرف می زدیم !!! ماشین این دوست و همکار و البته هم محله ای قدیمی (!) که بانویشان پشت فرمان تشریف داشت و 206 بود(!) یک ماه بیشتر است که در خیابان تصادف کرده بودند ؛ از نوع سختش (!) و ماشین دیگر فرار کرده بود (!) و البته ماشین اینها بعد از برخورد ، بجای اینکه بانو ترمز را بگیرد (!) گاز را گرفته بود و بالای جدول وسط بولوار رفته بود و کلی خسارت دیده بود که دو ماه قبل برآورد اولیه حوالی 50 میلیون بود (!!) خلاصه اینکه فردای آن روز طرف برگشته و شکایت کرده بود که من متوجه تصادف نشده بودم و دیروز دیده ام که ماشینم خورده است و مقصر اینها هستند !!! و داستان شروع شده بود ... خلاصه اینکه دو فقره از مهره های کمر بانویشان آسیب دیده بود و چند وقتی در خانه بستری بود و شکر خدا سلامتی را با زیافته و فعلا خودش دنبال کارهای ماشین می رود !! و فعلا هر از گاهی می روند و یک برگی به پرونده اضافه می کنند ... و کارشناس می آید و می بیند و تمام حق را به اینها داده اند ولی دادن حق در پرونده به معنای گرفتن حق از پرونده نیست و باید تا آخر داستان ، صبورانه ، پیش رفت !! پرسیدم که طرف در مورد اینکه بعد از تصادف کجا رفته بود چه توضیحی داده !؟ گفت در صندوق عقب ماشین مقدار زیادی سنگ داشته که مجبور بوده آنها را ببرد تخلیه بکند و و بعد برگردد ... فکر نکنید سنگ نمای تراورتن بوده و یا سنگ لاشه برای پای دیوار (!) ، سنگ طلا بوده !!!


در نزدیکی تبریز یک معدن طلا هست ( در روستای اندیرگان ) که طبق قانون (!) معادن طلا متعلق به دولت هستند !! و دزدیدن اموال دولت هم که از طرف ملت یک حق محسوب می شود از شیر مادر حلال تر !! و چند سال است که این کشمکش وجود دارد و مردم می روند از سنگ طلای آنجا می دزدند و می آورند در کوره های خانگی آنها را آب می کنند و می فروشند ؛ به همین راحتی !! و البته که دولت فخیمه هم در جریان می باشد ولی معلوم نیست این وسط چه ایرادی وجود دارد که برخورد مناسبی صورت نمی گیرد !! پای استاندار و نماینده های مجلس و ... هم پای کار کشیده شده است ولی داستان همچنان ادامه دارد و البته تب طلا هم !!! و مسایل زیست محیطی و مسمومیت هم که ناشی از بخارات و دودهای این کوره ها می باشد هم ادامه دارد !!

 

خلاصه اینکه در ادامه تعریف هایی که داشت اشاره کرد که تا وقتی آدم ، پایش به برخی جاها باز نشده است !! یک پیش فرض برای خودش می سازد ولی وقتی می رود می بیند که چه اوضاعی است !! مثلا تعریف می کرد که پرونده های زیادی هر روز مراجعه می کنند و جواب های ویژه دریافت می کنند !!؟؟ مثلا یکی آمده بود که فلان ماشین با این شماره پلاک مرا زد و رفت (!) و در پاسگاه گفته اند برود از دوربین های موجود (!) و افراد موجود یک استشهاد بگیرد و بیاورد !! اینها بغیر از فساد رایج و متداول در این بخش از خدمات دولتی می باشد ...

 

و می ماند یک موضوع مهمتر و آن اینکه بالاخره بایدن یا ترامپ !؟!؟ که نباید از آن سرسری رد شد (!) چرا که از فضای سیاسی بوجود آمده معلوم است که برای  ایران حیاتی تر از خود آمریکاست !!

 

و حالا شما مطالبی را که خواندید با یک نگاه سوم ، چشم بگردانید و آن وقت می بینید که عنوان این پست چه ربطی به موضوعات مطرح شده و وضعیت کشور عزیز ما دارد !!؟؟

 

نظرات 1 + ارسال نظر
نگین دوشنبه 12 آبان 1399 ساعت 21:30 http://www.parisima.blogfa.com

سلام

اجازه؟ جهنم رو نمیدونم ولی بهشت شهری است که در آن یاغلی کئووکه یافت میشود!!!!
نایب التناول!! ما هم باشین لطفا!

سلام
خوشبختانه تبریز جزو شهرهایی ست که هم تنوع نان دارد و هم اینکه نانوایی زیاد دارد و مردم هم تنبل شده اند و دوست دارند همیشه نان تازه بخورند ... یک زمانی من ساری بودم و مردم زنبیل بدست می رفتند و ده تا ده تا بربری می خریدند و به خانه می بردند ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد