یادداشت های دادو
یادداشت های دادو

یادداشت های دادو

مهمان ویژه !!

 

دیشب خانه مادربانو مهمان تشریف داشتیم ... البته شبهای پنجشنبه ما همیشه آنجا هستیم ولی دیروز دوست برادربانو از ترکیه امده بودند ایران و قرار بود شام آنها هم باشند و ایضا شب هم می ماندند تا امروز صبح بروند ولایت شان !!

   

دوست برادربانو سالهاست که در ترکیه فعالیت تجاری دارد ، مثل خیلی از تجارت های از نوع همه رقم که این روزها و بواسطه اوضاع نابسامان اقتصادی ایران ؛ بواسطه ی خیلی از مسایل بیرونی و مدیریت غلط درونی !! رونق خوبی دارد البته همیشه همراه با گلایه !!! بهمراه بانو و دخترشان آمده بودند با نام نیل که شش ماهی از نوراخانیم کوچکتر تشریف دارد ... برای ما نوع مواجهه نوراخانیم با نیل خانیم جای شک و بحث داشت که خدا را شکر نه تنها به سلامت گذشت که بسیار هم خوب بود !! نوراخانیم با یک تفاوت شش ماهگی آنهم در روزگار هیجده ماهگی (!) انگار می دانست که بزرگتر است و باید هوای کوچکتر را داشته باشد !!! دوست برادربانو ترکمن تشریف داشتند و از ولایت استان گلستان بودند ؛ شهرستان آق قلا !! سالهای خیلی دور ، حوالی سال 68 که شروع سربازی رفتن من بود با آنجا آشنا شده بودم و تعدادی دوست ترکمن داشتم و دیشب هر ساعت یکبار نام یکی از آنها بیادم می افتاد ...

 

برادربانو کمی تمایلات ملیتی و قومیتی دارند که در نوبه ی خود بد نیست ولی بنوعی کوک ناساز بحساب می آید و وقتی هم این موضوعات مطرح می شوند ، می شوند ساز ناکوک !!! البته من داشتن هرگونه تمایل کوک و ناکوک را بعنوان انتخاب یک ذهن قبول دارم ولی بروز دادن آن را گاهی بصورت یک بیماری می دانم که بصورت تبدار و یا مزمن می تواند باشد !! خلاصه اینکه یکی دو روز پیش بود که برادربانو ضمن صحبت هایش در مورد مهاجرت اشاره داشت به این مورد که در کشورهایی مثل آذربایجان و ترکیه برای امثال او زندگی راحت تر است (!) چون همین که در یک فضای خودی قرار دارند و صحبت می کنند و نفس می کشند ، یک حس خوب است !!

 

چند وقت پیش هم پسرعمه ی برادربانو که در ازمیر ترکیه زندگی می کند آمده بود و نوع تعریف هایی که از زندگی در ترکیه می کرد بنوعی به مذاق برادربانو خوش نمی آمد ؛ چون او فکر می کرد که باید از ترکیه بعنوان یک کشور ترک نشین نباید بد گفت و از مسایل اجتماعی ناجوری که دارد حرف زد (!) و باید آنها را بعنوان اشکالات اجتماعی قبول کرد (!) همان اشکالاتی که در اینجا نمی شود قبول کرد (!) البته پسرعمه به خاطر اینکه رفتن را انتخاب کرده بود و شکایت اش نباید خود شرا زیر سوال می برد (!) یک چیزهایی هم اضافه می کرد که مثلا ترکیه را خوب تر نشان بدهد !!

 

اتفاقا دیروز دوست برادربانو که آدم منطقی و معقولی بود ضمن حرفهایش از زندگی مهاجرتی تعریف می کرد و بنوعی گله مند بود از اینکه او را درترکیه بعنوان یک ایرانی می شناسند و برای همین همیشه سایه ی یک ذهنیت بالای سر اوست و حتی با اینکه سالهاست آنجا زندگی می کند و شرکت دارد (!) برخی بانک ها برایش حساب باز نمی کنند (!) و مجبور است این دست دوم بودن را قبول بکند ... کساین مثل برادربانو فرک می کنند که ترکمن ها هم ترک هستند ولی خود ترکمن ها چنین اعتقادی ندارند!! ( البته غالب آنها ! ) و به حصاری که دور خود کشیده اند بیشتر اعتقاد دارند !!

 

البته وجود کودکان باعث می شد که بحث ها بیشتر خانوادگی باشند و از زندگی های روزمره ، خاصه که سوال از پوشک و شیرخشک بوده باشد ... یک نکته ی جالب این بود که پوشکی که محصول ترکیه می باشد ( مولفیکس ) و نوراخانیم هم قبلا استفاده میکرد و حالا کمی زیاده گران شده است ... د رخود ترکیه حداقل 5 برابر ایران قیمت دارد !! و شیر خشکی هم که نیل خانیم می خوردند و در طبقه بندی انواع شیر خشک های موجود در ترکیه از همه ارزانتر بود (!) چند برابر گرانتر از شیرخشکی بود که نوراخانیم می خورد و در ترکیه از برندهای گرانتر محسوب می شود (!)

 

مهمان ها باید می خوابیدند تا امروز دوباره ادامه سفرشان را بروند ... از استانبول با پرواز تا ایغدیر آمده بودند و از ایغدیر با سواری تا مرز بازرگان و از بازرگان تا تبریز را هم با شواری آمده بودند و البته از این مورد گله مند بودند ؛ هم از کیفیت ماشین  و هم نوع برخورد !!  صبح باید از تبریز تا تهران با سواری می رفتند و از تهران هم تا ولایت خودشان ... سفری که بدون تحریم و کرونا می توانست در عرض 3 تا 4 ساعت طول بکشد (!) حالا در طول 2 روز باید اجرا می شد و شاید هم 3 روز !!!

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد